با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!

ساخت وبلاگ

دوره سوم آمستردام (1643–1658)
در 10 سال پس از رونمایی از The Night Watch ، بازده کلی هنر رامبراند به شدت کاهش یافت و هیچ پرتره نقاشی تولید نکرد. یا هیچ کمیسیون پرتره دریافت نکرده یا دیگر پذیرش چنین کمیسیونهایی را متوقف کرده است. گمانه زنی ها در مورد آنچه بعد از دیده بان شب اتفاق افتاده است در "اسطوره رامبراند" نقش داشته است ، بر اساس آن این هنرمند تا حد زیادی دچار سو تفاهم شده و نادیده گرفته شد. مرگ همسرش و احتمالاً رد The Night Watch توسط کسانی که سفارش آن را داده اند ، اغلب مسئول سقوط رامبراند است. اما تحقیقات جدید هیچ مدرکی مبنی بر رد نقاشی یا رمبراندت با مرگ همسرش ویرانی عمیقی پیدا نکرده است. همچنین هیچ مدرکی مبنی بر اینکه وی هرگز "نادیده گرفته شده باشد" وجود ندارد ، اگرچه اغلب اوقات مورد انتقاد منتقدان معاصر خود قرار می گرفت.

گفته شده كه بحران رامبراند ممكن است بحرانی هنری باشد ، زیرا او روشهای خود را تا حد عملی كشیده است. و تغییرات موجود در تعداد کمی از نقاشی های او از سال 1642 تا 1652 - دوره ای که آغاز همان چیزی است که معمولاً "سبک دیرهنگام" رامبراند نامیده می شود - می تواند نشانه این باشد که وی در جستجوی راهی جدید برای پیشرفت است.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 144 تاريخ : 30 مهر 1399 ساعت: 15:0

رامبراند ، هنرمند هلندی ، که به خاطر عکسهای شخصی و صحنه های کتاب مقدس خود مشهور است ، یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ اروپا محسوب می شود.
رامبراند کی بود؟
رامبراند یک نقاش و حکاکی قرن هفدهم بود که کار او بر آنچه که از آن زمان به عنوان عصر طلای هلند نامیده می شود غالب شد. بزرگترین پیروزیهای خلاقانه رامبراند که یکی از با احترام ترین هنرمندان در تمام دورانها است ، در پرتره های معاصرانش ، تصاویر صحنه های کتاب مقدس و عکسهای شخصی از خود و همچنین حکاکی های ابتکاری و استفاده از سایه و نور دیده می شود.

اوایل زندگی
رامبراند هارمنسون ون راین در سال 1606 در لیدن هلند متولد شد و از سال 1612 تا 1616 در مدرسه ابتدایی تحصیل کرد و سپس در مدرسه لاتین در لیدن تحصیل کرد و در آنجا به مطالعه کتاب مقدس و دروس کلاسیک پرداخت. مشخص نیست که آیا رامبراند تحصیلات خود را در مدرسه لاتین به پایان رسانده است ، اما یک گزارش ادعا می کند که او زود از مدرسه برکنار شده و به درخواست خودش برای آموزش نقاشی فرستاده شده است.

از سال 1620 تا 1624 یا 1625 ، رامبراند به عنوان یک هنرمند زیر نظر دو استاد آموزش دید. اولین وی نقاش ژاکوب ون سواننبورگ (1538-1638) بود که حدود سه سال با او تحصیل کرد. در دوران ون سواننبورگ ، رامبراند مهارت های هنری ابتدایی را می آموخت. وان سواننبورگ در صحنه های جهنم و دنیای زیرین تخصص داشت و احتمالاً توانایی او در رنگ آمیزی آتش و نحوه تابش نور آن به اشیا surrounding اطراف تأثیرات بعدی آثار رامبراند بود. معلم دوم رامبراند پیتر لاستمن آمستردام (1633-1383) بود که یک نقاش مشهور تاریخ بود و احتمالاً به رامبراند کمک کرد تا این ژانر را که شامل قرار دادن چهره هایی از صحنه های کتاب مقدس ، تاریخی و تمثیلی در محیط های پیچیده است ، تسلط دهد.

دوره لیدن (1625–1631)
در سال 1625 ، رامبراند مجدداً در لیدن اقامت گزید ، هم اكنون در نوع خود استاد است و طی شش سال آینده ، اساس كار زندگی خود را بنا نهاد. در این زمان بود که تأثیر لستمن بیشتر محسوس بود ، زیرا در چندین مورد ، رامبراند ساختارهای استاد سابق خود را ساخت و آنها را دوباره به مونتاژ کرد ، عملی که بعداً توسط دانش آموزان خود رامبراند انجام شد. نقاشی های رامبراند که در این زمان خلق شده اند ، به طور کلی کوچک ، اما با جزئیات غنی بوده اند. مضامین مذهبی و تمثیلی برجسته بود. رامبراند همچنین در اولین حکاکی های خود (1626) در لیدن کار کرد و سرانجام شهرت بین المللی وی به انتشار گسترده این آثار متکی بود. رامبراند که از همنوعان خود دور می شود ، حکاکی های خود را با کیفیتی نقاشانه که از طریق دست زدن به نور و تاریکی بدست آورده است ، اهدا کرد.

سبک رامبراند به زودی با استفاده از نور ، نوعی ابتکار به خود گرفت. سبک جدید او باعث شد مناطق وسیعی از نقاشی های او در سایه پنهان شود. از طریق تفسیر او ، نور با گسترش به نقاشی ، به سرعت ضعیف شد و لکه های روشنایی و جیب های تاریکی عمیق را ایجاد کرد. در همین راستا ، در سال 1629 ، رامبراند کار خود را به اتمام رساند و توبه و بازگشت قطعات نقره را به اثبات رساند که بیشتر علاقه او به مدیریت نور را نشان می دهد. مثال دیگر پیتر و پل بحث او (1628) است ، که در آن عناصر روشن نقاشی با هم جمع شده و توسط خوشه هایی از تن های تیره تر احاطه شده اند و قبل از ورود به خانه برای مشاهده جزئیات ، بیننده را به یک نقطه کانونی کلی می کشانند.
با شروع از سال 1628 ، رامبراند شاگردانی را پذیرفت و در طول سال ها شهرت وی بسیاری از هنرمندان جوان را که می خواستند در کنار او بیاموزند جذب کرد. از آنجا که ثبت رسمی کارآموزان از بین رفته است ، فقط می توان برآورد تعداد دانش آموزان وی را انجام داد ، اما اعتقاد بر این است که وی در طول زندگی حرفه ای خود پنجاه دانشجو داشته است.

اولین دوره آمستردام (1631–1636)
رامبراند در سال 1631 با هندریک Uylenburgh ، یک کارآفرین آمستردامی که دارای کارگاهی برای ایجاد پرتره و بازسازی نقاشی بود ، از جمله فعالیت های دیگر شروع به تجارت کرد. رامبراند یا از لیدن به آمستردام رفت و آمد کرد یا در این مرحله به آمستردام نقل مکان کرد. او شروع به نقاشی صحنه های دراماتیک ، در مقیاس بزرگ کتاب مقدس و اسطوره ای با استفاده از روش کنتراست بالا در نور و تاریکی کرد ، مانند کور شدن سامسون (1636) و دانا (1636). علی رغم تمایل وی به تصاویر مقدس در کتاب مقدس ، مشخص نیست که رامبراند به هر جامعه مذهبی تعلق داشته باشد.

در آمستردام ، او همچنین تعداد زیادی پرتره سفارش داده شده را با کمک دستیاران مختلف در مغازه Uylenburgh نقاشی کرد. رامبراند آثار بسیار پرانرژی تری از آثار خلق شده توسط هنرمندان پرتره که در آن زمان در آمستردام رواج داشتند ، تولید کرد و علی رغم توانایی مشکوک در ضبط مشابه موضوع خود ، کمیسیون های زیادی دریافت کرد. تا این مرحله ، کنستانتیون هویگنس ، یک دیپلمات هلندی ، پرتره ای را که رامبراند از یکی از دوستانش به دلیل عدم تصور در واقعیت انجام داده بود ، مسخره کرد و عکس های خودنگاره رامبراند حاوی تفاوت های فیزیوژنومی قابل توجهی از یک تصویر به تصویر دیگر بود.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 151 تاريخ : 29 مهر 1399 ساعت: 15:0

اسماعیل اشتیگنی ، دانش آموز و همكار كامل الملك ، معتقد است كه در دوره آخر زندگی وی ، هنگامی كه آكادمی هنرهای زیبا را تأسیس كرد ، بود كه كیفیت آثارش رونق گرفت. از نظر وی ، کارهای زیر شاهکارهای کمال الملک است. برای ترکیب آنها: "فالگیر بغدادی" (فلگیر بغدادی) ، "زرگر بغدادی" (زرگر بعدیدی ؛ نگاه کنید به شکل 9) ، کلبه روستایی (آن دهی) و "تالار آینه ها" " به عنوان پرتره: عکسهای سردار اسعد (شکل 4) ، Ḥājj Seyed Naṣr-Allah تقوی و سه عکس از خود پرتره های استاد. به عنوان مناظر: "باغ موشنک" (Bḡā-Moḡānak) ، "غروب خورشید شمیران و کوه البرز" (Ḡorub-e Šemirān و کوه البرز). آبرنگ: پرتره مولانا میرزا هادی خان شاونویس در محل کار ، و عکس سلفی کامال الملک (اتنی ، ص 16-18).

Ruʾin Pākbāz ، یک ستایشگر پرشور Kamāl-of-molk ، معتقد است که موفق ترین کار او بلافاصله پس از بازگشت از اروپا "گلداسمیت و شاگرد او" است ، که نشان دهنده ظرافت ، قدرت و مهارتی است که او در اروپا کسب کرده است ، نفوذ رامبراند. به دنبال این کار ، پاکباز معتقد است که کمال الملک دو نقاشی قدرتمند تولید کرده است که اوج کار او را تشکیل می دهد: "فالگیر یهودی" و "میدان کربالی" (Pākbāz ، ص 244-45).

ایدین آغداشلو در ارزیابی از آثار كامل الملك خاطرنشان می كند كه وی در ابتدای كار خود با نقاشی اوایل قاجار ، مثلاً در تكیای دولت ، علاقه نشان می دهد (شکل 3). در برخی از کارهای اولیه او ارتباط نزدیک با سبک Ṣaniʿ-al-Molk قابل ردیابی است ، به عنوان مثال در “Royal Musicians” ، که در آن چهره ها به راحتی در یک صفحه صاف در کنار یکدیگر قرار می گیرند. او به زودی درک عمیقی از درخشندگی ، تناوب و شدت استفاده از رنگ را که در بسیاری از مناظر و باغ های ایرانی ، بناهای سلطنتی و تالارها نمایان می شود ، که در آن احساس رنگی دلپذیر و ظریف ارائه می شود ، درک کرد. به احتمال زیاد ، بخشی از درک او از غنای رنگ در آثار استادانی از اوایل قرن نوزدهم مانند مهرعلی و میرزا بابی قابل ردیابی است (آغداشلو ، ص 231).
آغداشلو مشاهده می کند که مضامین موجود در آثار کمال الملک محدود است ، وی نقاشی های مذهبی یا حماسی را اجرا نکرده و آنچه در دوره های مختلف زندگی خود نقاشی کرده متفاوت است. آغداشلو می گوید ، وقتی این تابلو نقاشی مجلسی است ، طبیعتاً مواردی مانند چهره های شاهان ، شاهزادگان ، بزرگان ، نوازندگان و کاخ های سلطنتی را به تصویر می کشد. در اواخر این دوره است که کمال الملک به نقاشی انواع اجتماعی ، مانند "عمو آدق شیرازی" ("عمو آدق شیرازی") و "دست فروشان لباس دست دوم" (کهنه-فروغه) نیز علاقه نشان می دهد. به استثنای دو مورد ، او هیچ پرتره ای از زنان انجام نداده است. او نقاشی های متوسط ​​و کم کارتری را نیز تولید کرد ، به عنوان مثال ، "گربه و قفس قناری" (Gorba va qafas-e qanāri) و پرتره کپی "Beggars: مادر و دختر" (Mādar o doḵtar-e gadā). با این حال ، کمال الملک پس از بازگشت از اروپا مناظر زیبا و سرزنده ای را با جو و رنگ شعری تولید کرد. برخی از آثاری که وی در این دوره خلق کرده است قابل ذکر است: پرتره هایی از قاجار العود الملک ، سردار اسعد باطیگری و ایج نائرالله تقوی. او علاقه چندانی به صحنه های شهری نشان نمی دهد ، تنها اثر از این نوع میدان كربلا است (میدان كربالی ؛ آغداشلو ، ص 231).
هفت جدول زیر لیستی از 122 نقاشی را ارائه می دهد که از 73 نقاشی Kam ofl-al-Molk ساخته شده است ، همانطور که توسط خود هنرمند با کارهای اضافی از فهرست 75 تابلوی Kamāl-of-molk ، که در Kamāl-e منتشر شده است ، ساخته شده است. هنر (صص 213-366). همچنین لیستی از 102 اثر تهیه شده توسط کریمزاده تبریزی (سوم ، صص 1052-58) و لیستی از 37 اثر مورخ و 11 اثر بدون تاریخ ، و همچنین عکسهای 6 اثر به صورت رنگی که در مکتب کمال ارائه شده است - الملک (صص 10-11 ، 23-35). لازم به ذکر است که تعداد آثار کمال الملک باید بیش از 122 اثر باشد که در هفت جدول زیر ذکر شده است (برای برآورد 150 اثر از کمال الملک ، به کریم زوده تبریزی ، سوم ، ص 1052 مراجعه کنید) ، اگرچه او فقط 102 اثر را در لیست خود معرفی می کند). تنظیم مجدد آثار بر اساس ژانر انجام می شود.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 161 تاريخ : 28 مهر 1399 ساعت: 15:0

در ستایش طبیعت گرایی. روئیزین پاكباز ، كه مسحور نگاه طبیعی گرایانه كامل الملك بود ، معتقد است كه او در هنر ایرانی پیشرفت بزرگی كرد. وی اظهار داشت که بوم "تالار آینه" (Tālār-e eina ؛ شکل 2) نقطه آغاز هنر مدرن ایرانی بود. این ستون های "مکتب قاجار" را متزلزل کرد ، که طبق گفته Pkkbāz بر روی سنت های مینیاتور ایرانی متمرکز بود ، و به تدریج صرفاً به تقلید و غیر اصالت عقب می افتد. پاكباز معتقد است كه كامل الملك تا آخر عمر دنبال "تالار آینه" است. به این ترتیب ، کمال الملک پایان یک سنت و آغاز جدی جریان دیگری را که از هنر غربی الهام گرفته بود ، نشان داد. گرچه روند دریافت تأثیر از هنر غربی بسیار زودتر آغاز شده بود ، اما تأثیرات این هنر ، قبل از كامل الملك ، به نوعی در آثار نقاشان سنتی پارسی جذب می شد ، در حالی كه در آثار كامل الملك بود ، استانداردهای سنتی نقاشی ایران به تدریج کنار زده شد و هنجارهای هنر اروپا جایگزین شدند. Pkkbāz معتقد است که نقاشی سنتی ایران ، اساساً به دلیل نقوش عرفانی ، همیشه در یک فضای ضد طبیعت گرایانه حرکت کرده است. با این وجود ، به دنبال تلاش های پیشینیان خود در قبال ناتورالیسم ، كامل الملك كاملاً نماد نمادین را از طبیعت كنار گذاشت و به تدریج به یك نوع بالغ از ناتورالیسم پیش رفت (Pākbāz ، ص 241-42).

سوم آثار

ژانرها و کمیت آثار. کمال الملک ، یک هنرمند دقیق و با وسواس طبیعت گرایانه ، یک نقاش پرکار نبود (Qarābegiān ، pp. 81-92). آثار موجود وی در مجموعه ها و کاتالوگ ها و موارد ذکر شده در لیست های مختلف حدود 122 نقاشی شناخته شده است که طی 50 سال تولید شده اند ، که از اولین نقاشی تاریخ شناخته شده او در اواخر دهه 1880 ، هنگامی که او پرتره ای از Eʿteżād-al- تولید می کرد ، کشیده شده است. سالانا در حدود سال 1880 و پرتره ای از ولیعهد ناصرالدین میرزا در سال 1881 ، هر دو از عکس های آنها (Kamāl-of-molk، p. 28؛ Zoka، 1997، p. 7؛ تصویر دوم در Sohayli-Ḵᵛānsāri چاپ شده است) ، ص 247) ، تا آخرین کارهای او در اوایل دهه 1930 (بعضی از آنها به دلیل وخیم شدن دید او ناتمام ماندند). آثار کمال الملک باید بیش از 122 اثر شناخته شده باشد ، و برخی از آنها بدون تولید لیستی از 150 نقاشی او ، به 150 اثر اشاره کرده اند (به زیر مراجعه کنید). آثار کمال الملک عمدتاً در ژانرهای پرتره درباریان و مقامات (44 نقاشی) ، مناظر (37 نقاشی) ، ژانرهای اجتماعی (18 نقاشی) و کاخ های سلطنتی (6 نقاشی) است. وی همچنین تعدادی پرتره از دوستان و همکاران و بررسی مدل های برهنه تهیه کرد و همچنین در زمان حضور در فلورانس و پاریس از آثار استادان کلاسیک کپی برداری کرد (حدود 13 نقاشی). آثار او شامل بومي از ميدان كربالي است كه تنها اثر وي با مضمون شهري را تشكيل مي دهد (شكل 10). وی هیچ اثری با موضوعات مذهبی و تاریخی تولید نکرد و فقط چند نمونه از زندگی مرده (به جدول 8 در زیر مراجعه کنید).
کارهای کمال الملک را می توان به سه دوره تقسیم کرد: قبل از سفر او به اروپا (97-1880) ، در طول تحصیل و کار در فلورانس و پاریس (1901-1897) و پس از بازگشت از اروپا (322-1901) . برخی از نقدهای هنری - از شاگردان و وفاداران وفادار وی گرفته تا برخی از منتقدان آثار وی - معتقدند كه بیشتر آثار كامل الملك قبل از تحصیل در موزه های اروپا ممكن است "متوسط" تلقی شود ، اما بعد از وی بازگشت از اروپا (اِت pنی ، ص 16 ؛ پكباز ، ص 243-44 ؛ آغداشلو ، ص 231). پاكباز معتقد است كه حتي در دوره اول آثار كامل الملك به تدريج از تكنيك ضعيف تري در انعكاس طبيعت به تكامل بالاتري پيشرفت كرده و وي را قادر مي سازد تا از مدل هاي طبيعي دقت ارائه كند (Pākbāz ، p. 243).

ارزیابی آثار. كامل الملك با ارزيابي از كارهاي خود مشاهده كرد كه او از شاوانه سبكرنيا ، تالار آينه ها (الين صنعا ؛ به تصوير 2 نگاه كنيد) ، خودنگاره خود و ميدان كربالي (ميدان كربالي) نگاه مي كند. 1 و 10) به عنوان شاهکارهای او. وی می افزاید: "تابلویی که از میدان کربالی ساخته ام شبیه نقاشی های مکتب رامبراند است" (Kamāl-of-molk، pp. 36-37). در فرصتی دیگر ، وی همچنین از Takiya-ye Dewlat (شکل 3) ، مناظر دره Zānus (شکل 6) ، Dob Dor Doqolu (شکل 7) ، Rammāl (شکل 8) و چشم انداز Lār به عنوان کارهای مورد علاقه خود نام برد. او تمایل خود را برای گرفتن عکسهایی از برخی از پرتره های خود ، از جمله عکس های ناصرالملک ، معیرالدوله ، ووق الدوله (شکل 5) ، شانیچ الدوله و اتبک (امین-) نشان داد. al-Solṭan) ، و منظره ای که تهران را به کوه Bibi Šahrbānu نشان می دهد همانطور که از سقف کاخ Ṣāḥebqerābiya دیده می شود (نامه ای از Kamāl-of-molk به میرزا علی خان مأمودی ، در Sohayli-Ḵvānsāri ، ص 140-41).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 144 تاريخ : 27 مهر 1399 ساعت: 15:0

اعتبار هنری

بحث در مورد زندگی و آثار کمال الملک در اواسط دهه 1940 (چند سال پس از مرگ وی) توسط تعدادی از هنرمندان و دانشمندان آغاز شد که به طرق مختلف وی را به عنوان استاد بزرگ هنر ایرانی تحسین می کردند (به عنوان مثال ، وزیری مراجعه کنید ؛ Qarābegiān ؛ Navāʾi ؛ و Ḡani). همین دسته از انتقادات مطلوب توسط شاگردان و ستایشگران وی در دهه های 1950 تا 60 ادامه داشت (رجوع کنید به Ḡani؛ Jamālzādeh؛ Ḥejāzi؛ Āštiāni). اگرچه چالش مکتب نقاشی کمال الملک در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 از سوی نقاشان مدرنیست با گرایش های مختلف سیاسی و هنری پیش آمد ، اما این امر منجر به انتقاد روشمندتر از کمال الملک و مکتب وی تا قبل از دوره دهه های 1970-80 (برای ظهور نقاشی مدرنیستی پس از كامل الملك در ایران در اواخر دهه 40 و 1950 ، نگاه کنید به یارشاطر ، صص 363-77). در دوره دهه 1970-80 ، علاوه بر تحسین تحسین برانگیز (به عنوان مثال ، seeayḵ ؛ Eskandari ؛ Yusofi را ببینید) ، تعدادی از انتقادات مرتبط تر از طرفداران هنر دانشگاهی اروپا و هنرمندان مدرنیست و منتقدان هنری منتشر شد.

کارهای کمال الملک در دهه های 1970-80 از دیدگاه های مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: دانشجویان و مداحان وفادار که معتقدند وی از طریق حس عکاسی دقیق خود در انعکاس شی در شکل و رنگ طبیعی آن ، انقلابی در هنر ایرانی ایجاد کرده است. مدرنیست هایی که کامال الملک را به دلیل مشغله اش با تقلید از طبیعت و بدین وسیله دلسرد کردن هنر بدیع ، تلخی انتقاد کردند. و سرانجام کساني که در ظهور مکتب او مانعي براي احياي نقاشي اصيل ، اما در عين حال نوآورانه فارسي مانند آثار Reżā Abbāsi و يا هنري نوآورانه و محبوب مانند نقاشي قهوه خانه (نقاشي qahvaḵānaʾi) ديدند.

ستایش دانش آموزان ayosayn Šayḵ ، در مصاحبه ای با عنوان "نقاشی به معنای تقلید از طبیعت است" ("Naqqāši yaʿni taqlid-e ṭabiʿat") ، Kamāl-a-molk را برای تأسیس مکتب نقاشی فارسی با ارائه زیبایی های طبیعت ستایش می کند (Šayḵ ، pp. 32-33 ؛ همچنین به وزیری ، صص 13-99 مراجعه کنید ؛ هر دو از دانشجویان وفادار کمال الملک بودند).

اسماعیل استیگنی ، دانشجوی سابق و همکار ، معتقد است که "از نظر طراحی ، غنای رنگ و دقت در جزئیات ، کمال الملک از همه هنرمندان معاصر بزرگتر بود." Āštiāni می گوید ، اگر بخواهیم نقاشی را با عكاسی مقایسه كنیم ، می توان گفت كه چشمان كامل الملك به دوربین شباهت دارد. این معلم مرتباً می گوید: "من قادر هستم نقاشی از یک شی را چنان دقیق ترسیم کنم که هیچ تفاوتی با عکس آن نشان ندهد." اتیژنی همچنین کمال الملک را به خاطر توانایی اش در کشف قوانین اساسی دیدگاه به تنهایی ، که بعداً در اروپا کامل کرد ، تحسین می کند. اما او در نقاشی خود دو نقطه ضعف را مشاهده کرد. نخست ، وی معتقد است كه كامل الملك چنان درگیر دقت و صحت طراحی و رنگ پذیری رنگ بود كه "او كم به ترکیب و حالتهای مختلف آن اهمیت می داد." دوم ، "او به جنبه شاعرانه نقاشی توجه کمی داشت." علیرغم این کمبودها ، اتیشنی معتقد است که کمال الملک در انقلابی در نقاشی ایرانی در یک دوره نسبتاً کوتاه در آکادمی "انقلابی ایجاد کرد" و سبک های قبلی را به هنرهای تزئینی تبدیل کرد. در نتیجه ، "دو به اصطلاح" هنرهای سنتی "یا" هنرهای ملی "، از یک طرف ، و" هنرهای مدرن "، از سوی دیگر ، از هم جدا شدند" (اتنی ، ص 16-18).

نقدهای مدرنیستی. منتقدان مدرنیست سبک Kamāl-a-molk ارزیابی های خود را دقیقاً بر آنچه طرفداران وی به عنوان دستاوردهای مکتب وی برجسته می کنند ، متمرکز می کنند. آیدین آغداشلو (آیدین ادیلو) ، هنرمند و منتقد هنری مدرنیست ، معتقد است كه كامل الملك توانسته است نقاشی غربی را به خوبی بدست آورد ، قوانین و هنجارهای هنر طبیعت گرایانه را بفهمد و همه دستاوردهای پس از رنسانس را جذب كند. ایتالیا با این حال ، این یک پیروزی چندان چشمگیر نبود ، زیرا هنر غربی در اوایل قرن 20 این دستاوردها و مبانی آنها را کنار گذاشته و به سمت یک نوع هنری ذهنی ، مسطح ، ناب و انتزاعی پیش می رفت. به این معنا که کمال الملک از آنجا آمده بود (آغداشلو ، ص 232).

تأثیر بازدارنده بر هنر ایرانی. موصن وزیری مقدم ، دیگر منتقد مدرنیست ، انتقاد خود را معطوف به موانعی است که کمال الملک و به طور خاص دانشجویان متوسط ​​او برای احیای هنر اصیل ، در عین حال نوآورانه فارسی ایجاد کردند. او معتقد است كه عباسي تصاويري خلق كرده است "كه نويد بخشي از مرحله جديدي در هنر نقاشي و به تصوير كشيدن است." وزیری مقدم می گوید برای اولین بار تصاویر طبیعت و انسان با معماری ایرانی ترکیب شده است. نوآوری های Reżā Abbāsi ، از جمله نسبت های جدید ، ابعاد و طرح های رنگی ، در نقاشی زند و قاجار تغییر شکل یافت. یعنی "خطوط هندسی و تزئینات اسلیمی به تدریج جای خود را به عناصر طبیعی داد" ، در حالی که آنها همچنان آثار مینیاتورهای قدیمی ایران را نشان می دادند (وزیری-مقدم ، ص 34-35). در ارزیابی منفی وزیری-مقدم ، "كامل الملك" به جای الهام گرفتن از سبك آقای عباسی و تلفیق آن با درك نوآورانه از هنر كلاسیك اروپایی ، و به جای دادن روح تازه به نقاشی های دیواری قاجار و نقاشی ها ، " طبیعت ، نقاشی اشیا دقیقاً همانطور که همه مردم می بینند »(وزیری مقدم ، ص 35).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 138 تاريخ : 26 مهر 1399 ساعت: 15:0

فرهنگستان هنرهای زیبا. تأسیس مدرسه سنṣیه مصطفی (فرهنگستان هنرهای زیبا ؛ به دانشكده ها و دانشكده هنرهای زیبا مراجعه كنید) در تهران از دستاوردهای جنبش مشروطه بود. ساكیم الملك ، وزیر آموزش و پرورش و یك دوست كامل الملك ، از آرزوی نقاش برای ایجاد یك آموزشگاه نقاشی آگاه بود و قصد داشت در سال 1911 به او كمك كند (نگاه كنید به ساكیمی ، صص 804-5). وی سایت مدرسه و بودجه لازم را که توسط مجلس تصویب شده بود ، اختصاص داد و قطعه ای از املاک کاخ Negārestān (یکی از کاخ های Fatḥ-Ali Ali ، در شمال میدان بهارستان فعلی) را به پروژه (Sohayli--vānsāri ، ص 43 ؛ فروشی ، ص 796-97).

در ابتدا همه چیز خوب پیش رفت ، وزرای آموزش و پرورش در مدیریت مدرسه به او دست آزاد دادند. مشکلات بعداً بوجود آمد که در دهه 1920 ، به عنوان بخشی از روند کلی نوسازی دولت ، وزرای آموزش و پرورش شروع به اجرای مقررات جدید در مدرسه کردند. کمال الملک خود را بالاتر از چنین مقرراتی می دانست و قادر به سازگاری با شرایط جدید نبود. او که تاکنون صرفاً از جانب خود حاکم دریافت کرده بود ، پیروی از دستورات دیگران را زیر شأن خود می دانست. برای حل مشکل ، ساکیم الملک وی را در 13 دسامبر 1920 به سمت معاون وزیر آموزش و پرورش مسئول هنرهای زیبا ارتقا داد. وی این سمت را تا سال 1926 در اختیار داشت (Sohayli-Ḵvānsāri ، صص 50-51 ، 69 ؛ برای کارت ویزیت وی به عنوان معاون وزیر ، به صفحه II مراجعه کنید). با این حال ، هر حرف یا عملی که دیگران تحریک کنند ، مخرب تلقی می شود و در نتیجه او را عصبانی می کند. با گذشت زمان ، گرمای دائمی و بی اعتمادی روزافزون او به مقامات از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به حلقه دوستان خود سرایت کرد ، و سرانجام بدرفتاری با محمد توسط محمد تادایون ، وزیر بدنام آموزش و پرورش ، منجر به کمال ال استعفای مولک در سال 1927 (فروشی ، صفحات 797-800).
این دوره ناامیدکننده برای کمال الملک مصادف با به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه (رضاشاه بعدی) و منجر به اسطوره ای از مبارزات کمال الملک علیه رژیم دیکتاتوری شد که حتی صدمه تصادفی چشم وی را نیز نسبت داد. به یک توطئه احتمالی توسط رژیم (دهبایی ، 1989 ، صص 9-11 ؛ به بخش زیر ، در تصویر عاشقانه مراجعه کنید). با این وجود ، لازم به ذکر است که رضاخان در موارد متعددی ، از جمله بازدیدهایی که از هنرستان انجام داده بود ، نسبت به کمال الملک تحسین و احترام عمیقی نشان داد (نگاه کنید به اشتیانی ، ص 14 ؛ وزیری ، ص 22- 28) در سال 1922 ، هنگامی که رضاخان وزیر جنگ بود ، وی در نامه ای احترام آمیز (آغاز با بیان احترام ، فدیات شوام) ، به كامل الملك اطمینان داد كه بودجه مدرسه هنر (برای متن نامه ، به Sohayli-Ḵvānsāri ، p 59 مراجعه کنید). هنگامی که رضاخان نخست وزیری را به عهده گرفت ، در نامه تشویقی دیگری که در سال 1925 به وی نوشت ، حمایت كامل خود را از مدرسه ابراز داشت (Sohayli-Ḵvānsāri ، ص 62) و به سلیمان میرزی اسكندری ، وزیر آموزش و پرورش گفت: الملک می گوید »(وزیری ، ص 22-24 ؛ اتیشن ، ص 14-15). در سال 1933 ، وقتی دادخواست جعلی منسوب به كامل الملك توسط رئیس ستاد رضاشاه دریافت شد ، شاه به نخست وزیر دستور داد كه بلافاصله خواسته های كامل الملك را رعایت كند (Sohayli-Ḵvānsāri ، ص 105- 9)

زندگی خانوادگی. در سال 1884 کمال الملک با زهری خانم ، خواهر مفتی الملک از خانواده مللک التجار تبریز ازدواج کرد. آنها یک دختر به نام نورات و سه پسر به نام های معزالدین ، ​​Ḥosaynqoli و Ḥaydarqoli داشتند. طبق این رسم خانوادگی ، این سه پسر در وزارت دارایی استخدام شدند (وزرات ملیا ؛ نگاه کنید به Maḥmudi ، صفحات 722-24 ؛ Etiāni ، صفحات 11-12).
کمال الملک به عنوان هنرمندی که نسبت به بسیاری از ارزشهای سنتی تردید داشت ، غالباً با دیدگاههای سنتی آن زمان در تضاد بود. به ویژه ، رابطه او با بزرگان خانواده بزرگش بدون تنش نبود. کمال الملک به دنبال تعدادی از اختلافات شدید با اعضای ارشد خانواده اش ، که کاملاً مذهبی بودند ، همه روابط خود را قطع کرد و حتی همسرش را ترک کرد ، البته بدون اینکه طلاق رسمی دهد. کمال الملک ظاهراً در دنیای هنر و عقل خودش غرق شده ، با دانش آموزانش در مدرسه زندگی می کند و تعاملات اجتماعی اش محدود به یک دوست نزدیک دوستان است ، ظاهراً حضور پررنگی در زندگی پسرانش نداشت. (Tābeš ، صص 41-42).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 173 تاريخ : 25 مهر 1399 ساعت: 15:0

اگرچه وی در این دوره از نعمتهای شاه بسیار بهره مند شد ، اما حادثه ای ناگوار هنگامی که از وی در مورد سرقت برخی از گوهرهای گرانبها از تخت پادشاهی واقع در تالار آینه سوال شد جایی که کمال الملک تقریباً پنج سال برای خلق شاهکار خود کار کرد ، طعم تلخی از خود به جای گذاشت. گرچه سرانجام موضوع حل و فصل شد و مقصر پیدا شد ، میرضی محمد هرگز ماجرا را فراموش نکرد (کمال الملک ، ص 28). تکمیل یک تابلوی تالار آینه ، به سفارش ناصرالدین شاه ، همزمان با ترور شاه در سال 1896 و صعود مظفرالدین میرزا (به سال 1896-1907) به سلطنت.

سفر به اروپا اگرچه نه دخالت وی در امور هنری و نه مهارت شخصی وی در نقاشی با پدرش مطابقت نداشت ، با این حال مظفرالدین شاه به سنت حمایت درباری ادامه داد. وی به كامل الملك مأمور ساخت یك نقاشی كرد كه پدرش را به عنوان ولیعهد در مركز آن به تصویر می كشد ، كه در مراحل مختلف زندگی وی با تصاویر مظفرالدین میرزا احاطه شده بود. وقتی نقاشی به پایان رسید ، شاه تصمیم گیری درباره پاداش خود را به او واگذار کرد. کمال الملک ، که احتمالاً به دنبال راهی برای بیرون آمدن از دربار بود ، برای بهبود تسلط فنی خود در این صنعت درخواست اجازه رفتن به اروپا را کرد و آرزوی او برآورده شد (Moʿyer-al-Mamālek، p. 276).

در سال 1898 ، یک سال و نیم پس از مرگ ناصرالدین شاه ، کمال الملک از طریق روسیه از طریق قزوین و بندر انزلی راهی اروپا شد و ابتدا در وین و سپس در فلورانس و پاریس اقامت گزید. با نگاهی به گذشته ، او اعتراف کرد که به دلیل روابط ناخوشایند خود با حاکم جدید ، تصمیم گرفته است که به اروپا برود. وی سه سال در اروپا ، بیشتر در فلورانس و پاریس اقامت گزید (Kamāl-molk، p. 31؛ برای تحصیلات خود در اروپا ، نگاه کنید به ii و iii ، در زیر).

بازگشت از اروپا. در 1900 ، هنگامی که مظفرالدین شاه در پاریس بود ، کمال الملک نقاشی هایی را که از آثار تیسیان و رامبراندت کپی کرده بود به حاکمیت نشان داد. کار او موجب تحسین شاه شد و پادشاه به او 500 تومن به عنوان پاداش داد. سپس به او مأمور شد که منظره های دیدنی اطراف هتل محل اقامت شاه را نقاشی کند. کمال الملک پس از اتمام این نقاشی ها ، در سال 1901 به ایران بازگشت (کمال الملک ، ص 32).
در سال 1902 ، روزنامه شارفات شرح زندگینامه ای مشتاقانه ای از كامل الملك (با پرتره ای كه توسط معاور الملك ترسیم شده است) منتشر كرد ، در آن از بازگشت نقاش از اروپا ، دریافت تزئینات شیر ​​و خورشید ، درجه اول خبر داد. (به تزئینات مراجعه کنید) ، با ارسی سبز مکمل (ḥamāyel-e sabz) ، و محل اقامت ویژه خود را در دربار سلطنتی داده اند (شارفات 60 ، 1902).

اما به زودی دشواری ها ظاهر شد. علاقه مظفرالدین شاه به وی و سفارش دادن او به نقاشی های وابسته به عشق شهوانی مورد قبول کمال الملک نبود. برعکس زمان ناصرالدین شاه ، وقتی نقاش از بسیاری جهات مورد تشویق و ستایش قرار گرفت ، در زمان شاه جدید دائماً مورد تقاضای ناخواسته حاکم و اطرافیانش قرار می گرفت ، که او تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به طرق مختلف از این طفره رود. . در سال 1902 ، هنگامی که نارضایتی شغلی او با یک عشق غم انگیز مصادف شد ، کمال الملک تهران را به مقصد بغداد و کربلا ترک کرد ، جایی که حدود دو سال در آنجا ماند (کمال الملک ، ص 32-33 ؛ برای رابطه عاشقانه خود) با آنا ، به زیر مراجعه کنید). سرانجام ، در سالهای آخر معاصرالدین شاه ، کمال الملک مجبور شد سکته مغزی ناتوان کننده ای انجام دهد ، که گویا سمت راست بدن او را فلج کرده و استفاده از چوب راه رفتن را ضروری کرده بود (فروشی ، ص 793-94 ؛ Ḥakimi ، ص 803)

انقلاب مشروطه کمال الملک از همان ابتدا یک هنرمند آزادیخواه و از هواداران سرسخت انقلاب مشروطه بود و غالباً با کنایه های طعنه آمیز با هدف مخالفان اصلاحات قانون اساسی روبرو می شد (فروشی ، ص 796). کمال الملک علی رغم مواجهه با مشکلات مالی شدید در این دوره ، بدون توجه به فشارهای درباریان و پیشنهاد سلطان از مبلغ قابل توجهی برای کار ، از نقاشی پرتره محمدعلی شاه خودداری کرد. (گفته می شود که یک بار او چنان ناامید شد که برای گرفتن پنج تومان به خانه یکی از دوستانش رفت ؛ نگاه کنید به عاجی ، ص 813 ؛ همچنین نگاه کنید به فروشی ، ص 796 ؛ ساکیمی ، ص 803-4.)
در بحبوحه انقلاب مشروطه در نوامبر 1906 ، تعدادی از مشروطه خواهان فعال ، Lodge Freemasonry Lodge Réveil de l'Iran (Lož-e bidāri-of Irāniān) ، وابسته به Grand Orient de France ، اولین لژ منظم وابسته به کار در ایران (نگاه کنید به فراماسونری II). تعدادی از دوستان کمال الملک از اعضای م foundسس لژ بودند ، از جمله محمد-علی-فروغی-ساکی-الملک و ابراهیم ساکیمی ساکیم-الملک. بنا به توصیه آنها ، كامل الملك به عنوان عضو به لژ پیوست (برای لیستی از 130 عضو لژ ، كه شامل كامل الملك است ، به "Majmu Maja-ye asnād-e montašer našoda." مراجعه كنید ، ص. pp. 6-7 ؛ صفحه من عکسی از كامل الملك را به همراه دوستان و اعضای دیگر لژ بیداری نشان می دهد).

نشانه ای از علاقه او به جنبش مشروطیت ، پرتره نفیس او از علیقلی خان باگتیری سرار اسعد است (درگذشته 1918 ؛ به باجتیری مراجعه کنید ؛ شکل 4 را ببینید) ، یکی از دو رهبر انقلابی دوره (نگاه کنید به انقلاب مشروطه II).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 138 تاريخ : 24 مهر 1399 ساعت: 15:0

KAMĀL-AL-MOLK ، MOAMAMAD AFF TehranRI (متولد تهران ، نقاش مشهور ایرانی با سبک آکادمیک اروپایی در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی (شکل 1). این مقاله به سه بخش زیر تقسیم می شود.

اوایل زندگی محمد دومین پسر میرزی بزرگ خان ، یک مقام و کشاورز از خانواده مشهور آفراری کاشان و ایجیه مریم بیگم از خانواده مشهور Šaybāni شهر بود. تاریخ دقیق تولد كامل الملك محل مناقشه است. تخمین های مختلفی که توسط دوستان ، دانشجویان و زندگینامه نویسان وی ارائه شده از 1848 تا 1863 است. تاریخ 1848 توسط اکثر زندگینامه نویسان به تصویب رسیده است و تاریخ 1863 در روزنامه شرف در یک مرثیه خوانی از برادر کمال الملک ، ابوتراب ، ذکر شده است. خان ، در سال 1890 ، توسط فوروسی (صفحات 786-87) به طرز قانع کننده ای رد شد. به نظر می رسد که تاریخ 1848 برای اولین بار در اواسط دهه 1940 توسط anasan-liAli وزیری ، دانشجوی وفادار Kam -l-a-molk و جانشین وی به عنوان رئیس آکادمی هنرهای زیبا ، تبلیغ و منتشر شد. این عمدتا به دلیل پاسخهای نادرست خود كمال الملك به س questionsالات مربوط به تاریخ تولد وی است ، كه نشان می دهد "وی در سالهای اولیه سلطنت ناصرالدین شاه متولد شد" (ح. 1848-96 ؛ Ḡani ، V ، صص 11-12).

با این حال ، شواهد کافی برای رسیدن به نتیجه دقیق تر وجود دارد. نخست ، كامل الملك «مرتباً اظهار داشت كه او در یك سال كه ناصرالدین شاه در سلونیا اردو زد ، به دنیا آمد. . . که در سال 1853 و دوباره در سال 1859 اتفاق افتاد "(فروشی ، ص 787 ؛ همچنین Kamāl-a-molk ، ص 29 ؛ برای دو سفر شاه به سلونیا ، نگاه کنید به Etemād-al-Salṭana ، 1888 ، ص 133) . دوم ، Ḡolām-Ḥosayn Ḡaffāri Ṣāḥeb Eḳtiār ، یکی از اقوام و همسایگان مشهور Kamāl-a-molk ، سال 1859 را به عنوان تاریخ تولد وی تأیید می کند (Ḡolām-Ḥosayn Ḡaffāri ، ص 807). سوم ، پسر عموی مادری وی ، که به نظر می رسد فردی آگاه و خردمند است ، اظهار داشت که کمال الملک "بیش از 82 سال" زندگی نکرده است ، که از تاریخ تولد حدود سال 1859 پشتیبانی می کند (توبی ، ص 45). چهارم ، سال 1880-81 ، که احتمالاً اولین سال خدمت کمال الملک در دربار سلطنتی است ، مصادف با "تقریباً 20 سالگی" وی است (کمال الملک ، ص 28) ، که اعتبار بیشتری به وی می بخشد سال 1859 به عنوان تاریخ تولد وی (كامل الملك [ص 29] خاطرنشان كرد: "هنگامی كه من به دربار پیوستم ، آغاز ظهور میرزا ابراهیم امین السلطان بود" ، كه حدوداً 1880 تا 81 بود [رجوع کنید به Bāmdād، I، pp. 3-5] ؛ بعلاوه ، یکی از اولین نقاشی های او در دربار مربوط به سال 1881 است (به Sohayli Ḵvānsāri ، ص 247 مراجعه کنید). بنابراین بسیار محتمل به نظر می رسد كه كامل الملك حدود سال 1859 به دنیا آمده باشد.

کمال الملک سالهای ابتدایی خود را در ملک پدرش در نزدیکی کاشان گذراند. در سن 12 سالگی او را به تهران فرستادند تا نزد عموی مادری خود ، علی محمد محمد مجیرالدوله شیبانی (بعدا معاون وزیر انتشارات [وزیر اطلاعات)] بماند. وی به مدت هشت سال در دانشکده دارالفنون (q.v.) حضور یافت و توسط علی اکبر ناگانی ، موزایان-الدوله (1923-1847 ؛ ق.و.) به او نقاشی و طراحی آموخت. بعد از سال دوم ، سالانه 20 تومن کمک هزینه ای به او تعلق گرفت (کمال الملک ، ص 28).

تبار هنری. کمال الملک از خانواده ای تبار بود که از دوره افشارید تعداد زیادی هنرمند تولید کرده بود ، از جمله پدربزرگ پدری وی ، میرزا ابو العلاسان مستوفی ، نقاش دربار در زمان نادرشاه افشار (ح. 1736) -47) و کریم خان زند (ح. 1750-79). نوه میرزا ابوالعسان مستوفی ، ابوعل آسان خان شانيال الملك ، كه در زمان محمد شاه (488-1837) و ناصرالدین شاه به عنوان نقاش ارشد دربار (نقابي) درآمد ، كامل بود. دایی -ال-الملک سه پسر Ṣaniʿ-a-molk نیز نقاشانی با اهمیت بودند. پدر کمال الملک قبلاً یک نقاش آماتور بود و برادر بزرگ کمال الملک ، ابوتراب (درگذشته 1890) نیز یک هنرمند بود ، در درجه اول به خاطر پرتره های لیتوگرافی اش از افراد برجسته قاجار (کمال الملک ، ص 26-27 ؛ نک: مṣṭفاوی ، ص 30-44 ؛ نروقی و آفراری).
گزارش اولین مخاطبان وی با ناصرالدین شاه متفاوت است. خود كامل الملك نقل می كند: «در مدرسه ، من عكسبرداری از Eżāteżād-al-Salṭana ساخته ام كه ​​از او عکس گرفته شده است. شاه با دیدن آن در آتلیه عکاسی میرزا آقاعد Ṣaniʿ-al-salṭana در دارالفنون ، من را احضار کرد »(کمال الملک ، ص 28). کمال الملک که رسماً به عضویت دربار ناصرالدین شاه در حدود سالهای 1980 تا 81 درآمد ، عناوین افتخاری خان ، پیرشدت شعور همیون (نشان دهنده نقش افتخاری وی به عنوان ملکی شخصی سلطنت) و نقاببایی را در سال 1883 دریافت کرد. (کمال الملک ، ص 29 ؛ همچنین به B 29mdād، III، pp. 263-67 مراجعه کنید). در سال 1894 ، شاه به توصیه وزیر بزرگ ، میرزا علی آقاخان خان امین السلطان ، عنوان افتخاری کمال الملک را به نقاش اعطا کرد (کمال قلمرو ؛ عنوان توسط محمد پیشنهاد شد- Ḥosayn Khan Ḏakāʾ-of-molk Foruḡi ؛ نگاه کنید به فروشی ، ص 790 ؛ Sohayli-Ḵvānsāri ، ص 19-21).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 148 تاريخ : 23 مهر 1399 ساعت: 15:0

زنان
پیکاسو که یک زن زن مادام العمر بود ، روابط بی شماری با دوست دختر ، معشوقه ، موزه و فاحشه ها داشت و تنها دو بار ازدواج کرد.

او در سال 1918 با بالینایی به نام اولگا خوخلووا ازدواج کرد و آنها 9 سال در کنار هم ماندند و در سال 1927 از هم جدا شدند. آنها یک پسر به نام پائولو داشتند. در سال 1961 ، در سن 79 سالگی ، با همسر دوم خود ، ژاکلین روک ، ازدواج کرد.

وی در حالی که با خوخلووا ازدواج کرده بود ، یک رابطه طولانی مدت با ماری ترز والتر آغاز کرد. آنها با هم یک دختر به نام مایا داشتند. والتر پس از مرگ پیکاسو خودکشی کرد.

بین ازدواج ، در سال 1935 ، پیكاسو در صحنه فیلم Le Crime de Monsieur Lange (اكران در 1936) با دورا Maar ، همكار هنرمند آشنا شد. این دو به زودی مشارکتی را آغاز کردند که هم عاشقانه بود و هم حرفه ای.

روابط آنها بیش از یک دهه طول کشید ، در طول و پس از آن Maar با افسردگی دست و پنجه نرم کرد. آنها در سال 1946 ، سه سال بعد از شروع رابطه پیكاسو با زنی به نام فرانسوا گیلوت كه دارای دو فرزند به نام های كلود و دختر پالوما بود ، از هم جدا شدند. آنها در سال 1953 راههای جداگانه ای را طی کردند (گیلوت بعداً با دانشمند Jonas Salk ، مخترع واکسن فلج اطفال ازدواج کرد.)

فرزندان
پیکاسو چهار فرزند به دنیا آورد: پائولو (پاول) ، مایا ، کلود و پالوما پیکاسو. دخترش پالوما - که در چندین نقاشی پدرش دیده می شود - به طراح مشهوری تبدیل می شود ، جواهرات و وسایل دیگر را برای Tiffany & Co.

مرگ
پیکاسو در 8 آوریل 1973 ، در سن 91 سالگی ، در موگین فرانسه درگذشت. گفته می شود او در اثر نارسایی قلبی درگذشت در حالی که او و همسرش ژاکلین برای صرف شام دوستان خود را سرگرم می کردند.

میراث
پیکاسو که در کار خود رادیکال تلقی می شود ، همچنان به تسلط فنی ، خلاقیت بصیر و همدلی عمیق احترام می گذارد. این خصوصیات در کنار هم باعث شده است اسپانیایی "ناخوشایند" با چشمان "سوراخ" به عنوان یک هنرمند انقلابی متمایز شود.
پیكاسو برای تقریباً 80 سال از 91 سال حضور خود را وقف تولیدی هنری كرد كه به باور خرافاتی او را زنده نگه می داشت ، و به طور كلی به پیشرفت كامل هنر مدرن در قرن بیستم كمك می كرد.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 141 تاريخ : 22 مهر 1399 ساعت: 15:0

کوبیسم
کوبیسم یک سبک هنری بود که پیکاسو و دوست و همکارش نقاش ژرژ براک پیشگام بودند.

در نقاشی های کوبیستی ، اشیا apart از هم جدا شده و به شکل انتزاعی دوباره جمع می شوند ، اشکال هندسی ترکیبی آنها را برجسته می کنند و آنها را از دیدگاه های چندگانه به طور همزمان به تصویر می کشند تا جلوه های کلاژ مانند فیزیک را از بین ببرند. کوبیسم بلافاصله ویرانگر و خلاق ، دنیای هنر را شوکه ، وحشت زده و مجذوب خود کرد.
‘Les Desmoiselles d’Avignon’
در سال 1907 ، پیكاسو تابلویی را تولید كرد كه امروزه آن را پیشرو و ملهم كوبیسم می دانند: "Les Demoiselles d'Avignon".

تصویری ترسناک از پنج تن از فاحشه های برهنه ، انتزاعی و تحریف شده با ویژگی های تیز هندسی و لکه های روشن آبی ، سبز و خاکستری ، این کار شبیه هر آنچه او یا دیگران قبلاً نقاشی کرده بودند نبوده و تأثیر بسزایی در جهت گیری هنر در قرن 20 داشت .

براک گفت: "این احساس به من دست داد که گویی شخصی بنزین می نوشد و آتش می اندازد." براک به سرعت شیفته کوبیسم شد و سبک جدید را یک حرکت انقلابی دانست.

نویسنده و منتقد فرانسوی ماکس جیکوب ، دوست خوب پیکاسو و نقاش خوان گریس ، کوبیسم را "دنباله دار هاربینگر" در قرن جدید خواند و اظهار داشت ، "کوبیسم یک عکس است به خاطر خودش. کوبیسم ادبی چنین می کند همان چیزی که در ادبیات وجود دارد ، استفاده از واقعیت صرفاً به عنوان وسیله و نه به عنوان هدف. "

نقاشی های اولیه کوبیست پیکاسو ، معروف به آثار "کوبیست تحلیلی" وی ، شامل "سه زن" (1907) ، "نان و ظرف میوه روی میز" (1909) و "دختری با ماندولین" (1910) است.

کارهای متاخر کوبیستی وی به دلیل "دورتر شدن از خصوصیات هنری آن زمان ، ایجاد کلاژهای گسترده از تعداد زیادی از قطعات کوچک و منفرد" به عنوان "کوبیسم مصنوعی" شناخته می شوند. این نقاشی ها شامل "هنوز زندگی با صندلی مهار" (1912) ، "کارت نواز" (1913-14) و "سه نوازنده" (1921) است.

دوره کلاسیک: "سه زن در بهار"
آثار پیكاسو بین سالهای 1918 و 1927 به عنوان بخشی از "دوره كلاسیك" وی دسته بندی می شود كه بازگشت كوتاه به رئالیسم در شغلی است كه در غیر این صورت تحت سلطه آزمایش است. وقوع جنگ جهانی اول تحول بزرگ بعدی را در هنر پیکاسو به وجود آورد.

او بیشتر غمگین شد و یک بار دیگر ، مشغول به تصویر کشیدن واقعیت شد. از جالب ترین و مهمترین کارهای وی در این دوره می توان به "سه زن در بهار" (1921) ، "دو زن در حال دویدن در ساحل / مسابقه" (1922) و "لوله های تابه" (1923) اشاره کرد.

'Gueica'
از سال 1927 به بعد ، پیكاسو گرفتار یك جنبش فلسفی و فرهنگی جدید موسوم به سوررئالیسم شد ، كه مظهر هنری آن محصول كوبیسم خودش بود.

مشهورترین نقاشی سوررئالیستی پیکاسو ، که یکی از بزرگترین نقاشی های تمام دوران به حساب می آید ، در سال 1937 و در طول جنگ داخلی اسپانیا تکمیل شد: "گرنیکا". پس از آنکه بمب افکن های آلمان نازی که از نیروهای ملی گرای فرانسیسکو فرانکو پشتیبانی می کردند ، در 26 آوریل 1937 حمله هوایی ویرانگری به شهر گرنیکا در باسک انجام دادند ، پیکاسو که از این بمباران و غیرانسانی بودن جنگ خشمگین بود ، این اثر هنری را نقاشی کرد.

در رنگ های سیاه ، سفید و خاکستری ، این نقاشی شاهدی سورئالیستی برای وحشت جنگ است و یک مینوتور و چندین چهره شبیه انسان را در حالت های مختلف اضطراب و وحشت نشان می دهد. "گرنیکا" همچنان یکی از جالب ترین و قدرتمندترین نقاشی های ضد جنگ در تاریخ است.
آثار بعدی: "خود پرتره رو به مرگ"
برخلاف پیچیدگی خیره کننده کوبیسم مصنوعی ، نقاشی های بعدی پیکاسو تصاویر ساده ، کودکانه و تکنیکی خام را به نمایش می گذارند. پیکاسو با تأکید بر اعتبار هنری این آثار بعدی ، یک بار با عبور از گروهی از بچه های مدرسه در سنین پیری اظهار داشت: "وقتی من به اندازه این بچه ها پیر بودم ، می توانستم مثل رافائل نقاشی بکشم ، اما یادگیری یک عمر طول کشید مثل آنها بکش. "

پس از جنگ جهانی دوم ، پیکاسو آشکارتر سیاسی شد و به حزب کمونیست پیوست. وی دو بار با جایزه بین المللی صلح لنین مفتخر شد ، ابتدا در سال 1950 و بار دیگر در سال 1961.

در این مرحله از زندگی ، او همچنین یک مشاهیر بین المللی ، مشهورترین هنرمند زنده جهان بود. در حالی که پاپاراتزی هر حرکت خود را وقایع نگاری می کرد ، اما در این مدت تعداد کمی به هنر وی توجه داشتند. پیكاسو در سالهای آخر زندگی خود به خلق هنر و حفظ برنامه بلند پروازانه ادامه داد و با خرافاتی معتقد بود كه كار او را زنده نگه می دارد.

پیکاسو یک سال قبل از مرگ ، مظهر کارهای بعدی خود را با عنوان "خود پرتره رو به مرگ روبرو" با استفاده از مداد و مداد رنگی ایجاد کرد. موضوع زندگی نامه ، که با تکنیک خام ترسیم شده است ، به عنوان چیزی بین انسان و میمون ، با صورتی سبز و موهای صورتی ظاهر می شود. با این وجود بیان در چشمان او ، گرفتن یک عمر خرد ، ترس و عدم اطمینان ، کار غیر قابل تردید یک استاد در اوج قدرت است.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 155 تاريخ : 21 مهر 1399 ساعت: 15:0

پابلو پیکاسو یکی از بزرگترین هنرمندان قرن بیستم بود که به خاطر نقاشی هایی مانند 'Gueica' و جنبش هنری معروف به کوبیسم مشهور بود.
پابلو پیکاسو کی بود؟
پابلو پیکاسو نقاش ، مجسمه ساز ، چاپگر ، سرامیک ساز و طراح صحنه اسپانیایی بود که یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم محسوب می شد. پیکاسو ، همراه با ژرژ براک ، با ایجاد کوبیسم معتبر است.

اوایل زندگی
پابلو پیکاسو در 25 اکتبر 1881 در مالاگا ، اسپانیا متولد شد. مادر پیکاسو دوونا ماریا پیکاسو و لوپز بود. پدر او Don José Ruiz Blasco ، نقاش و معلم هنر بود.

نام کامل و عظیم الجثه او ، که به اقوام و مقدسین مختلفی احترام می گذارد ، پابلو دیگو خوزه فرانسیسکو د پائولا خوان نپوموچنوو ماریا د لوس رمدیوس سیپریانو د لا سانتیمیما ترینیداد شهید پاتریشیو کلیتو روئیز و پیکاسو است.

یک کودک جدی و زودرس خسته از جهان ، پیکاسو جوان صاحب یک جفت چشمان سیاه سوراخ و مراقب بود که به نظر می رسید او را برای عظمت علامت گذاری می کند.

وی بعداً یادآوری کرد: "وقتی کودک بودم ، مادرم به من گفت:" اگر سربازی کنی ، یک ژنرال خواهی بود. اگر راهب شوی ، در آخر پاپ خواهی شد ". "در عوض ، من یک نقاش شدم و به عنوان پیکاسو پیچیدم."

پیکاسو گرچه دانش آموز نسبتاً ضعیفی بود ، اما در سنین بسیار کم استعداد عجیب و غریب در نقاشی از خود نشان داد. طبق افسانه ها ، اولین کلمات او "piz ، piz" ، تلاش کودکانه او برای گفتن "lápiz" ، کلمه اسپانیایی مداد بود.
تحصیلات
پدر پیكاسو از كودكی به او آموخت كه نقاشی بكشد و نقاشی كند و تا 13 سالگی سطح مهارت او از پدرش پیشی گرفته بود. به زودی ، پیکاسو هرگونه تمایل به انجام هرگونه مدرسه را از دست داد و تصمیم گرفت روزهای مدرسه را به جای آن ، دودل کردن در دفتر خود بگذراند.

وی بعداً یادآوری کرد: "به دلیل اینکه دانش آموز بدی بودم ، من را به" خانه کابوس "، یک سلول برهنه با دیوارهای سفید و نیمکت برای نشستن ، تبعید کردند." "من آنجا را دوست داشتم ، زیرا من یک طرح طراحی را به همراه داشتم و بی وقفه نقاشی می کشیدم ... می توانستم برای همیشه در آنجا بمانم ، بدون توقف نقاشی بکشم."

در سال 1895 ، زمانی که پیکاسو 14 ساله بود ، خانواده اش به بارسلون اسپانیا نقل مکان کردند و وی به سرعت به مدرسه عالی هنرهای زیبا در این شهر مراجعه کرد. اگرچه این مدرسه معمولاً فقط چندین سال از او دانش آموز می پذیرفت ، اما كنكار پیكاسو آنقدر فوق العاده بود كه استثنا را برای او صادر كرد و پذیرفت.

با این وجود ، قوانین دقیق و تشریفات دانشکده هنرهای زیبا پیکاسو را زیر پا گذاشت و شروع به جست و خیز کلاس کرد تا بتواند در خیابان های بارسلونا پرسه بزند و صحنه های شهر را که مشاهده می کرد ، ترسیم کند.

در سال 1897 ، یک پیکاسو 16 ساله برای شرکت در آکادمی سلطنتی سان فرناندو به مادرید نقل مکان کرد. با این حال ، او دوباره از تمرکز منحصر به فرد مدرسه اش روی موضوعات و فنون کلاسیک ناامید شد.

در این مدت ، او به یکی از دوستانش نوشت: "آنها فقط در مورد همان چیزهای قدیمی ادامه می دهند: والاسکز برای نقاشی ، میکل آنژ برای مجسمه سازی." یک بار دیگر ، پیکاسو شروع به پرش از کلاس کرد تا در شهر گشت بزند و آنچه را مشاهده کرد نقاشی کند: کولی ها ، متکدیان و روسپی ها ، از جمله چیزهای دیگر.

در سال 1899 ، پیکاسو دوباره به بارسلونا نقل مکان کرد و با جمعیتی از هنرمندان و روشنفکران که مقر خود را در کافه ای به نام El Quatre Gats ("چهار گربه") مستقر کردند ، درگیر شد.

پیکاسو با الهام از آنارشیست ها و رادیکال هایی که در آنجا ملاقات کرد ، قاطعانه از روش های کلاسیکی که در آن آموزش دیده بود ، جدا شد و شروع به کاری کرد که به یک فرایند مادام العمر آزمایش و نوآوری تبدیل می شود.
نقاشی ها
پیکاسو به خاطر اختراع بی وقفه خود مشهور است ، و بین سبک هایی کاملا متفاوت متفاوت است که به نظر می رسد کارهای زندگی او محصول پنج یا شش هنرمند بزرگ است نه فقط یک.

از گرایش به تنوع سبک ، پیکاسو اصرار داشت که کارهای متنوع وی نشان دهنده تغییرات بنیادی در طول زندگی حرفه ای اش نیست ، بلکه بیشتر متعهد بودن وی به ارزیابی عینی هر قطعه از فرم و تکنیک مناسب برای دستیابی به اثر مطلوب او است. وی توضیح داد: "هر وقت خواستم چیزی بگویم ، آن را همانطور که باور کردم باید گفتم." "مضامین مختلف ناگزیر به روشهای مختلف بیان نیاز دارند. این به معنای تکامل و پیشرفت نیست ؛ این مسئله پیروی از ایده ای است که می خواهد بیان کند و روشی که می خواهد آن را بیان کند."

دوره آبی
منتقدان و مورخان هنری معمولاً کار بزرگسالان پیکاسو را در دوره های مشخصی تقسیم می کنند ، دوره اول از سال 1901 تا 1904 ادامه داشت و "دوره آبی" وی نامیده می شود ، پس از رنگی که تقریبا در تمام نقاشی های او در این سالها تسلط داشت.

در آغاز قرن بیستم ، پیکاسو به پاریس ، فرانسه - مرکز هنر اروپا - نقل مکان کرد تا استودیوی شخصی خود را افتتاح کند. او تنها و در اثر افسردگی عمیق در اثر مرگ دوست نزدیکش ، کارلوس کاساژماس ، صحنه هایی از فقر ، انزوا و اضطراب را تقریباً در سایه های آبی و سبز ترسیم کرد.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 135 تاريخ : 20 مهر 1399 ساعت: 15:0

در فوریه 1888 ، ون گوگ سوار قطار به جنوب فرانسه شد. او به یک "خانه زرد" معروف معروف نقل مکان کرد و پول خود را به جای غذا صرف خرید رنگ کرد.

نقاشی ها
ونسان ون گوگ بیش از 2100 اثر را كه شامل 860 تابلوی رنگ روغن و بیش از 1300 آبرنگ ، نقاشی و طرح بود به اتمام رساند.

چندین نقاشی او اکنون در زمره گرانترین نقاشی های جهان قرار گرفته اند. "آیریس" با رکورد 53.9 میلیون دلار فروخت و "پرتره دکتر گاچت" او با قیمت 82.5 میلیون دلار فروخت. تعدادی از معروف ترین آثار هنری ون گوگ عبارتند از:

'شب پر ستاره'
ون گوگ "شب پرستاره" را در پناهگاهی که در سن رمی فرانسه اقامت داشت ، در سال 1889 ، یک سال قبل از مرگش ، نقاشی کرد. وی برای برادرش تئو نوشت: "امروز صبح من مدتها قبل از طلوع خورشید حومه را از پنجره خود دیدم ، چیزی جز ستاره صبح که بسیار بزرگ به نظر می رسید."

نقاشی رنگ روغن روی بوم ترکیبی از تخیل ، حافظه ، عواطف و مشاهده ، آسمانی شبانه در حال چرخش و دهکده ای خوابیده را به تصویر می کشد ، با سرو بزرگ شعله مانند ، که تصور می شود پلی بین مرگ و زندگی است و در پیش زمینه ظاهر می شود. این نقاشی در حال حاضر در موزه هنرهای مدرن در نیویورک ، نیویورک نگهداری می شود.
"آفتابگردان"
ون گوگ دو سری آفتابگردان را در آرل فرانسه نقاشی کرد: چهار عدد از آگوست تا سپتامبر 1888 و دیگری در ژانویه 1889. نسخه ها و نسخه ها در بین مورخان هنر بحث می شود.

نقاشی های رنگ روغن روی بوم ، که آفتابگردان زرد پژمرده را در گلدان به تصویر می کشد ، هم اکنون در موزه های لندن ، آمستردام ، توکیو ، مونیخ و فیلادلفیا به نمایش گذاشته شده است.
'زنبق'
در سال 1889 ، ون گوگ پس از ورود به پناهندگی در سنت رمی فرانسه ، شروع به نقاشی آیریس کرد و از گیاهان و گلهایی که در باغ پناهندگی پیدا کرد کار کرد. منتقدان بر این باورند که این نقاشی تحت تأثیر چاپ های بلوک چوبی ژاپنی بوده است.

منتقد فرانسوی اکتاو میربو ، اولین صاحب نقاشی و از طرفداران اولیه ون گوگ ، اظهار داشت: "چقدر خوب او طبیعت نفیس گل ها را درک کرده است!"

"خود پرتره"
در طول 10 سال ، ون گوگ بیش از 43 تصویر پرتره از خود به عنوان نقاشی و نقاشی خلق کرد. وی برای خواهرش نوشت: "من به دنبال شبیه عمیق تر از چیزی هستم که یک عکاس به دست آورده است."

"مردم می گویند ، و من مایلم آن را باور كنم ، شناختن خود سخت است. اما نقاشی خود نیز آسان نیست. پرتره هایی كه رامبراند نقاشی كرده فراتر از نمای طبیعت است ، بیشتر شبیه یك وحی است ، "بعداً او به برادرش نوشت.

عکس های پرتره ون گوگ اکنون در موزه های جهان از جمله واشنگتن دی سی ، پاریس ، نیویورک و آمستردام به نمایش در آمده است.
گوش ون گوگ
در دسامبر 1888 ، ون گوگ در آرل فرانسه مشغول زندگی با قهوه ، نان و ابسرت بود و احساس کرد که بیمار و عجیب است.

طولی نکشید که مشخص شد علاوه بر اینکه از بیماری جسمی رنج می برد ، سلامت روانی وی نیز رو به زوال است. در حدود این زمان ، شناخته شده است که او نوشیدنی سقز و رنگ خورده است.

برادرش تئو نگران بود و او به پول گوگن پول داد تا به تماشای وینسنت در آرل بپردازد. در عرض یک ماه ، ون گوگ و گوگن دائماً با هم مشاجره می کردند و یک شب ، گوگن بیرون رفت. ون گوگ او را تعقیب کرد و وقتی گوگن برگشت ، ون گوگ را دید که تیغی در دست داشت.
ساعاتی بعد ، ون گوگ به روسپی خانه محلی رفت و هزینه روسپی ای به نام راشل را پرداخت كرد. در حالی که خون از دستش ریخته بود ، گوش او را به او پیشنهاد داد و از او خواست "با دقت این شی را نگه دارد".
پلیس صبح روز بعد ون گوگ را در اتاقش پیدا کرد و وی را در بیمارستان هوتل-دیئو بستری کرد. تئو در روز کریسمس برای دیدن ون گوگ که از دست دادن خون و تشنج های خشن ضعیف بود ، وارد شد.

پزشکان به تئو اطمینان دادند که برادرش زنده خواهد ماند و از او به خوبی مراقبت خواهد شد و در 7 ژانویه 1889 ، ون گوگ از بیمارستان مرخص شد.

او همچنان تنها و افسرده ماند. برای امید ، به نقاشی و طبیعت روی آورد ، اما نتوانست آرامش پیدا کند و دوباره در بیمارستان بستری شد. او روزها در خانه زرد نقاشی می کرد و شب به بیمارستان برمی گشت.

پناهندگی
پس از آنكه مردم آرل طوماری را امضا كردند كه خطرناک بودن وی را امضا كرد ، ون گوگ تصمیم گرفت كه به پناهندگی Saint-Paul-de-Mausole در Saint-Rémy-de-Provence منتقل شود.

در 8 مه 1889 ، او نقاشی را در باغ های بیمارستان شروع کرد. در نوامبر 1889 ، او برای نمایش نقاشی های خود در بروکسل دعوت شد. وی شش نقاشی از جمله "آیریس" و "شب پرستاره" را ارسال کرد.

در 31 ژانویه 1890 ، تئو و همسرش ، یوهانا ، پسری به دنیا آوردند و نام وی را ونسان ویلم ون گوگ به نام برادر تئو گذاشتند. در همین زمان ، تئو نقاشی "تاکستان های سرخ" ون گوگ را به قیمت 400 فرانک فروخت.

در همین زمان ، دکتر پل گاچت ، که در اوورس ، حدود 20 مایلی شمال پاریس زندگی می کرد ، پذیرفت که ون گوگ را به عنوان بیمار خود بگیرد. ون گوگ به اوورس نقل مکان کرد و اتاقی اجاره کرد.

مرگ
در 27 ژوئیه 1890 ، وینسنت ون گوگ صبح هنگام حمل یک تپانچه پر شده برای نقاشی بیرون رفت و به سینه خود شلیک کرد ، اما گلوله او را نکشت. در اتاقش خونریزی پیدا شد.

وان گوگ از آینده خود مضطرب بود زیرا در ماه مه همان سال ، برادرش تئو دیدار کرده بود و در مورد نیاز به سختگیری در امور مالی با او صحبت کرده بود. وان گوگ به این معنی بود که تئو دیگر علاقه ای به فروش هنرهای خود ندارد.

ون گوگ به یکی از بیمارستانهای اطراف منتقل شد و پزشکان او را به دنبال تئو فرستادند ، وی برای یافتن برادرش که در رختخواب نشسته بود و در حال کشیدن لوله بود وارد محل شد. آنها دو روز آینده را با هم صحبت کردند و سپس ون گوگ از تئو خواست که او را به خانه ببرد.

در 29 ژوئیه 1890 ، وینسنت ون گوگ در آغوش برادرش تئو درگذشت. او فقط 37 سال داشت.

تئو که از بیماری سیفلیس رنج می برد و با مرگ برادرش ضعیف شده بود ، شش ماه پس از برادرش در پناهندگی هلند درگذشت. وی در اوترخت به خاک سپرده شد ، اما در سال 1914 ، همسر تئو ، یوهانا ، که طرفدار فداکاری آثار ون گوگ بود ، پیکر تئو را در قبرستان اوورس در کنار وینسنت دفن کردند.

میراث
سپس یوهانا ، همسر تئو ، به همان اندازه که می توانست نقاشی های ون گوگ را جمع آوری کند ، اما کشف کرد که بسیاری از آنها نقاشی شده یا از بین رفته است ، زیرا مادر خود ون گوگ جعبه هایی پر از هنر وی را دور ریخته بود.

در 17 مارس 1901 ، 71 نقاشی ون گوگ در نمایشگاهی در پاریس به نمایش درآمد و شهرت وی بسیار زیاد شد. مادر وی به اندازه کافی زندگی کرد تا ببیند پسرش به عنوان یک نابغه هنری مورد ستایش قرار گرفت. امروزه وینسنت ون گوگ یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ بشر شناخته می شود.

موزه ون گوگ
در سال 1973 ، موزه ون گوگ در آمستردام درهای خود را باز کرد تا آثار ونسان ون گوگ را در دسترس عموم قرار دهد. در این موزه بیش از 200 نقاشی ون گوگ ، 500 نقاشی و 750 سند مکتوب از جمله نامه هایی به برادر وینسنت تئو نگهداری می شود. این شامل سلف پرتره ، "سیب زمینی خواران" ، "اتاق خواب" و "آفتابگردان" است.

در سپتامبر 2013 ، موزه نقاشی ون گوگ از منظره ای با عنوان "غروب خورشید در مونتاژور" را کشف و رونمایی کرد. پیش از ورود به تصرف موزه ون گوگ ، یک صنعتگر نروژی صاحب این نقاشی بود و تصور می کرد که اصیل نیست.

اعتقاد بر این است که این نقاشی توسط ون گوگ در سال 1888 ساخته شده است - تقریباً در همان زمان ساخته شده اثر هنری "آفتابگردان" - درست دو سال قبل از مرگ او.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 191 تاريخ : 19 مهر 1399 ساعت: 15:0

وینسنت ون گوگ با داشتن نقاشی هایی مانند "شب پرستاره" و "آفتابگردان" یکی از بزرگترین هنرمندان جهان بود ، اگرچه تا قبل از مرگ وی ناشناخته بود.
وینسنت ون گوگ کی بود؟
وینسنت ون گوگ یک نقاش پس از امپرسیونیسم بود که کارهایش - که به زیبایی ، احساسات و رنگ قابل توجه است - بر هنر قرن بیستم تأثیر زیادی گذاشت. او با بیماری روانی دست و پنجه نرم کرد و در طول زندگی خود فقیر و عملا ناشناخته ماند.

اوایل زندگی و خانواده
ون گوگ در 30 مارس 1853 در گروت-زوندرت ، هلند متولد شد. پدر ون گوگ ، تئودوروس ون گوگ ، وزیر ریاضت کشوری بود و مادرش ، آنا کورنلیا کاربنتوس ، یک هنرمند بدخلق بود که عشق به طبیعت ، نقاشی و آبرنگ به پسرش منتقل شد.

وان گوگ دقیقاً یک سال پس از تولد پسر اول پدر و مادرش که ویسنت نیز نام داشت متولد شد. وان گوگ در سن جوانی - با نام و تاریخ تولد وی که قبلاً روی سنگ قبر برادر مرده اش حک شده بود - مالیخولیایی بود.

تئو ون گوگ
ون گوگ بزرگترین فرزند از شش فرزند زنده ، دارای دو برادر کوچکتر (تئو ، که به عنوان فروشنده هنر کار می کرد و از هنر برادر بزرگترش حمایت می کرد ، و کور) و سه خواهر کوچکتر (آنا ، الیزابت و ویلمین) بود.

تئو ون گوگ بعداً نقش مهمی در زندگی برادر بزرگتر خود به عنوان یک رازدار ، طرفدار و فروشنده هنر داشت.
سنین جوانی و تحصیل
در سن 15 سالگی ، خانواده ون گوگ از نظر اقتصادی سختی می کشیدند و او مجبور شد مدرسه را رها کند و به کار خود ادامه دهد. او در نمایندگی هنر عموی کورنلیس ، Goupil & Cie ، یک شرکت فروشنده هنر در لاهه ، استخدام شد. در این زمان ، ون گوگ به زبان های فرانسوی ، آلمانی و انگلیسی و همچنین هلندی بومی اش تسلط داشت.

در ژوئن سال 1873 ، ون گوگ به گالری گروپیل در لندن منتقل شد. در آنجا عاشق فرهنگ انگلیسی شد. او در اوقات فراغت خود از گالری های هنری بازدید می کرد ، و همچنین طرفدار نوشته های چارلز دیکنز و جورج الیوت شد.

او همچنین عاشق دختر صاحبخانه اش ، اوژنی لویر شد. هنگامی که وی پیشنهاد ازدواج او را رد کرد ، ون گوگ دچار خرابی شد. او همه کتابهای خود را به جز کتاب مقدس دور انداخت و زندگی خود را وقف خدا کرد. او هنگام کار از مردم عصبانی شد و به مشتریان گفت که "هنر بی ارزش" را خریداری نکنند و سرانجام اخراج شد.
زندگی به عنوان مبلغ
سپس ون گوگ در یک مدرسه پسرانه متدیست تدریس می کرد ، و همچنین به جماعت تبلیغ می کرد. گرچه در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود ، اما تا این زمان بود که او به طور جدی شروع به فکر وقف زندگی خود به کلیسا کرد

وی با امید به وزیر شدن ، خود را برای شرکت در آزمون ورودی دانشکده الهیات آمستردام آماده کرد. وی پس از یک سال مطالعه مجدانه ، از شرکت در امتحانات لاتین خودداری کرد و زبان لاتین را "زبان مرده" افراد فقیر خواند و پس از آن از ورود محروم شد.

در کلیسای بلژیک نیز همین اتفاق رخ داد: در زمستان سال 1878 ، ون گوگ داوطلبانه به یک معدن زغال سنگ فقیر در جنوب بلژیک نقل مکان کرد ، مکانی که معمولاً مبلغان به عنوان مجازات به آنجا اعزام می شدند. وی به بیماران تبلیغ و خدمت می کرد و همچنین از معدن کاران و خانواده های آنها که او را "مسیح معادن ذغال سنگ" می خواندند ، نقاشی کشید.

کمیته های انجیلی آنچنان راضی نبودند. آنها با سبک زندگی ون گوگ که شروع به لحن شهادت طلبی می کرد ، مخالف بودند. آنها از تمدید قرارداد ون گوگ خودداری کردند و وی مجبور شد شغل دیگری پیدا کند.

یافتن آرامش در هنر
در پاییز 1880 ، ون گوگ تصمیم گرفت به بروکسل برود و یک هنرمند شود. گرچه او هیچ آموزش رسمی هنری نداشت ، برادرش تئو پیشنهاد حمایت مالی از ون گوگ را داد.

او شروع به آموختن دروس به تنهایی و مطالعه كتابهایی مانند تراوكس دكترهای چاپ ژان فرانسوا میلت و كورس د دسین اثر شارل بارگو شد.

هنر ون گوگ به او کمک کرد تا از نظر احساسی متعادل بماند. در سال 1885 ، وی کار در مورد اولین شاهکار وی ، "سیب زمینی خواران" را آغاز کرد. تئو ، که در این زمان در پاریس زندگی می کرد ، معتقد بود که این نقاشی در پایتخت فرانسه ، جایی که امپرسیونیسم به یک گرایش تبدیل شده است ، مورد استقبال قرار نمی گیرد.
زندگی عاشقانه
زندگی عاشقانه ون گوگ هیچ چیز فاجعه آمیز نبود: او زنانی را که دچار مشکل بودند جذب می کرد ، فکر می کرد می تواند به آنها کمک کند. هنگامی که او عاشق پسر عموی اخیراً بیوه خود ، کیت ، شد ، او دفع شد و به خانه اش در آمستردام گریخت.

سپس ون گوگ به لاهه نقل مکان کرد و عاشق کلاسینا ماریا هورنیک ، روسپی الکلی شد. او همدم ، معشوقه و مدل او شد.

وقتی هورنیک به فحشا بازگشت ، ون گوگ کاملاً افسرده شد. در سال 1882 ، خانواده اش تهدید کردند که پول او را قطع می کنند مگر اینکه او هورنیک و لاهه را ترک کند.

ون گوگ در اواسط سپتامبر همان سال عزیمت کرد تا به درنته ، یک منطقه تا حدودی متروک در هلند سفر کند. برای شش هفته بعدی ، او زندگی عشایری داشت ، در حالی که در حال طراحی و نقاشی منظره و مردم آن در سراسر منطقه بود.

آرل
ون گوگ تحت تأثیر هنر ژاپن قرار گرفت و برای تقویت هنر و زندگی خود شروع به مطالعه فلسفه شرق کرد. او آرزوی سفر به آنجا را داشت ، اما توسط تولوز-لوترك به او گفتند كه نور در روستای آرل دقیقاً مانند نوری در ژاپن است.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 170 تاريخ : 18 مهر 1399 ساعت: 15:0

راجیو هاری اوم باتیا (متولد 9 سپتامبر 1967) ، [4] معروف به Akshay Kumar (تلفظ [əkˈʂɛː kʊˈmaːr]) ، بازیگر ، تهیه کننده ، رزمی کار و هنرپیشه اهل کانادا است که متولد هند است. شخصیت تلویزیونی که در بالیوود کار می کند ، صنعت فیلم تجاری هندی زبان که بیشتر در بمبئی هند مستقر است. در طول 29 سال ، کومار در بیش از 100 فیلم ظاهر شده است و چندین جایزه از جمله جایزه فیلم ملی بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم Rustom (2016) و دو جایزه Filmfare برای اجنبی (2001) و گارام ماسالا (2005) را به دست آورده است.

کومار یکی از موفق ترین بازیگران بالیوود در تمام دوران است که در 113 فیلم بازی کرده است که 52 فیلم از نظر تجاری موفق بودند. [5] [6] او اولین بازیگر بالیوود بود که کل مجموعه خالص فیلم های داخلی فیلم های او تا سال 2013 از 20 میلیارد پوند (280 میلیون دلار آمریکا) و تا سال 2016 از 30 میلیارد پوند (420 میلیون دلار) عبور کرد. [7] با انجام این کار ، او خود را به عنوان یکی از بازیگران برجسته سینمای هند معرفی کرد. [8] [9] هنگامی که وی فعالیت بازیگری خود را در دهه 1990 آغاز کرد ، در درجه اول در فیلم های اکشن بازی کرد. بعدها ، کومار همچنین به خاطر نقش های نمایشی ، عاشقانه و کمیک به شهرت رسید.

کومار جدا از بازیگری ، به عنوان بازیگر بدلکاری کار کرده است. او اغلب شیرین کاری های خطرناک بسیاری را در فیلم های خود انجام داده است ، که باعث افتخار "جکی چان هندی" شده است. [10] [11] وی در سال 2008 میزبان برنامه Fear Factor: Khatron Ke Khiladi بود. در سال 2009 ، وی شرکت تولید Hari Om Entertainment [12] و شرکت تولید Grazing Goat Pictures را در سال 2012 تأسیس کرد. در سال 2014 ، کومار نمایش واقعیت تلویزیونی Dare 2 Dance را راه اندازی کرد. او همچنین مالک تیم Khalsa Warriors در لیگ جهانی کبدی است. از سال 2015 [13] و 2019 ، کومار در لیست پردرآمدترین سرگرمی های فوربس در جهان قرار داشت و با درآمد 48.5 میلیون دلار در رتبه 52 قرار گرفت. [14] و بازیگر بالیوود در لیست. [15] در سال 2008 ، دانشگاه ویندزور ، ویندزور ، انتاریو ، کانادا ، دکترای افتخاری را به کومار اعطا کرد. در سال 2009 ، از طرف دولت هند ، پادما شری به عنوان چهارمین افتخار عالی مدنی به وی اعطا شد.

مدتی در جریان یا پس از انتخابات فدرال کانادا در سال 2011 ، دولت محافظه کار در آنجا تابعیت کانادایی را به کومار اعطا کرد با استناد به قانونی که کمتر شناخته شده است و اجازه دور زدن شرایط اقامت معمول مهاجران کانادایی را می دهد. [1] به گفته وزیر سابق حزب محافظه کار ، تونی کلمنت ، این تابعیت در ازای پیشنهاد کومار مبنی بر استفاده از "قدرت ستاره خود برای پیشبرد روابط کانادا و هند" و "روابط تجاری ، روابط تجاری کانادا در بخش فیلم" ، به وی اعطا شد. در بخش گردشگری
اوایل زندگی و پیشینه
کومار در آمریتسار ، پنجاب ، هند ، [4] از هاری اوم باتیا و آرونا باتیا در یک خانواده پنجابی متولد شد. [16] [17] پدرش افسر ارتش بود. [18] کومار از کودکی علاقه زیادی به ورزش داشت. پدرش هم از کشتی لذت می برد. وی در Chandni Chowk دهلی زندگی و بزرگ شد و بعداً هنگامی که پدرش ارتش را ترک کرد و به حسابداری در یونیسف رفت ، به بمبئی (بمبئی کنونی) نقل مکان کرد. [19] به زودی ، خواهر وی متولد شد و خانواده در کولیوادا ، منطقه ای تحت سلطه پنجابی در بمبئی مرکزی زندگی می کردند. [16]

وی تحصیلات مدرسه ای خود را از دبیرستان دون بوسکو ، ماتونگا [20] ، همزمان با آموختن کاراته فرا گرفت. وی برای تحصیلات عالی در کالج Guru Nanak Khalsa ثبت نام کرد ، اما چون علاقه زیادی به تحصیل نداشت ، تحصیل را رها کرد. او از پدرش خواست كه می خواهد بیشتر هنرهای رزمی را بیاموزد و پدرش به نوعی پس انداز كرد تا او را به تایلند بفرستد. کومار برای یادگیری هنرهای رزمی به بانکوک رفت و پنج سال در تایلند با یادگیری بوکس تایلند زندگی کرد. [16] [21] کومار همچنین یک خواهر به نام الکا باتیا دارد. [22] هنگامی که کومار نوجوانی بود ، پدرش از او پرسید آرزو دارد که چه شود. کومار تمایل خود را برای بازیگر شدن ابراز داشت. [23]

وی پس از به دست آوردن کمربند مشکی در تکواندو در هند ، [24] وی در رشته های رزمی در بانکوک ، تایلند تحصیل کرد و در آنجا موی تای را آموخت و به عنوان سرآشپز و پیشخدمت کار کرد. [25] پس از تایلند ، کومار برای کار به کلکته (کلکته امروزی) در یک آژانس مسافرتی ، در داکا در یک هتل و دهلی رفت و جواهرات کوندان را در آنجا فروخت. پس از بازگشت به بمبئی ، وی آموزش هنرهای رزمی را آغاز کرد. [19]

در این مدت ، پدر یکی از دانش آموزانش ، که خودش یک هماهنگ کننده مدل بود ، کومار را برای مدل سازی توصیه کرد که در نهایت منجر به تعیین تکلیف مدلینگ برای یک نمایشگاه مبلمان شد. کومار در طول دو روز اول تیراندازی در مقایسه با کل حقوق ماه خود ، درآمد بیشتری کسب کرد و بنابراین یک مسیر شغلی مدلینگ را انتخاب کرد. وی به عنوان دستیار عکاس Jayesh Sheth به مدت 18 ماه و بدون پرداخت هزینه برای تهیه اولین نمونه کارهاش کار کرد. او همچنین به عنوان یک رقصنده زمینه در فیلم های مختلف کار می کرد. [28] یک روز صبح ، او پرواز خود را برای یک مسابقه تبلیغاتی در بنگلور از دست داد. با ناامیدی از خود ، به همراه نمونه کارهای خود از یک استودیوی فیلم دیدن کرد. عصر همان روز ، کومار برای تهیه کنندگی Pramod Chakravarthy برای فیلم Deedar برای نقش اصلی امضا شد. [29] [30] [31]

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 142 تاريخ : 15 مهر 1399 ساعت: 15:0

محمد یوسف خان [2] (متولد 11 دسامبر 1922) ، [3] که به عنوان حرفه ای به عنوان دلیپ کومار شناخته می شود ، یک بازیگر ، تهیه کننده و خیرخواه هندی است که بیشتر به دلیل فعالیت در سینمای هند شناخته می شود. معروف به پادشاه تراژدی و اولین خان ، [3] [4] وی از زمان اولین فیلم خود رئالیسم را برای بازیگری در فیلم آورده است.

کومار به عنوان بازیگر در فیلم Jwar Bhata (1944) ، تولید شده توسط بمبئی تاکیز ، اولین بار حضور داشت. کومار در یک حرفه طی پنج دهه ، در بیش از 65 فیلم کار کرد. کومار با بازی در فیلم هایی مانند Andaz رمانتیک (1949) ، Babul دلگرم کننده (1950) ، Deedar پرشور (1951) ، Aan (1952) ، درام اجتماعی Daag (1952) ، Devdas دراماتیک (1955) شناخته شده است. ، کمیک آزاد (1955) ، نایا داور (1957) ، یاهودی (1958) ، مادوماتی (1958) ، کوهینور (1960) ، حماسه تاریخی مغول اعظم (1960) ، درام جنایی گنگا جامونا (1961) ) ، و کمدی Ram Aur Shyam (1967).

در سال 1976 ، کومار پنج سال از اجرای فیلم فاصله گرفت و با بازی در نقش شخصیت فیلم Kranti (1981) بازگشت و کار خود را با بازی در نقش های اصلی در فیلم هایی مانند Shakti (1982) ، Mashaal (1984) ، Karma (1986) ادامه داد. ) و سعودگار (1991). آخرین فیلم او Qila (1998) بود. [5] [6]

او هشت بار جایزه Filmfare را از آن خود کرده و اولین دریافت کننده جایزه بهترین بازیگر مرد فیلم (1954) است. [7] [8] وی نماینده سابق پارلمان هند است. Dilip Kumar رابطه طولانی با بازیگر زن Madhubala داشت اما هرگز با او ازدواج نکرد. وی در سال 1966 با بازیگر زن Saira Bano ازدواج کرد. وی و همسرش Saira Bano در حال حاضر در حومه بندرا در بمبئی در ایالت Maharashtra در هند زندگی می کنند. از سال 2020 ، او آخرین بازیگر مرد زنده از دوران طلایی فیلم های بالیوود است.
اوایل زندگی
دلیپ کومار محمد یوسف خان [10] از عایشه بیگم و لالا غلام سرورخان ، یکی از 12 کودک ، در 11 دسامبر 1922 در خانه در منطقه بازار Qissa Khawani در پیشاور ، هند انگلیس متولد شد. پدرش صاحبخانه و تاجر میوه بود که باغهایی در پیشاور و دئولالی نزدیک ناشیک داشت. محمد یوسف خان در مدرسه بارنز ، دئولالی ، ناشیک تحصیل کرد. [11] وی در همان محله مذهبی مختلط راج کاپور ، دوست دوران کودکی و بعداً همکارش در صنعت فیلم بزرگ شد. [4]

در نیمه بعدی سال 1940 ، محمد یوسف خان در حالی که هنوز در سن نوجوانی بود و پس از مشاجره با پدرش ، خانه را به مقصد پونا در ماهاراشترا ترک کرد. کومار با کمک یک کافه دار پارسی و یک زوج مسن انگلیس و هند ، با یک پیمانکار غذاخوری ملاقات کرد. او بدون اجازه به پیشینیان خانواده اش ، این کار را به دلیل شایستگی دانش خود در زمینه انگلیسی خوب نوشتاری و گفتاری انجام داد. او در باشگاه ارتش یک دکه ساندویچ دایر کرد و وقتی قرارداد به پایان رسید ، با نجات روپیه به خانه بمبئی رفت. 5000. [12]

در اوایل سال 1943 ، او با اشتیاق برای شروع کار برای کمک به پدرش در امور اقتصادی خانه ، با دکتر ماسانی در ایستگاه چرچ گیت ملاقات کرد ، وی از او خواست تا او را به بمبئی تاکیز ، در مالاد ، همراهی کند. وی در آنجا با بازیگر زن Devika Rani ، صاحب Bombay Talkies ، ملاقات کرد و از او خواست با حقوق روپیه در این شرکت ثبت نام کند. 1250 در ماه. [13] او در آنجا با بازیگر آشوک کومار آشنا شد ، که با گفتن بازیگری "طبیعی" بر سبک بازیگری او تأثیر گذاشت. وی همچنین با سشادار موکرجی آشنا شد و هر دو این افراد در طول سالها به کومار نزدیک شدند. در ابتدا ، کومار به دلیل مهارت در زبان اردو در بخش داستان نویسی و فیلمنامه کمک کرد. Devika Rani از او خواست نام خود را به Dilip Kumar تغییر دهد و بعداً او را برای نقش اصلی Jwar Bhata (1944) انتخاب کرد ، که ورود Kumar به صنعت فیلم هندی بود.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 158 تاريخ : 14 مهر 1399 ساعت: 15:0

آیشواریا باچان رای ، آیشواریا رای ، (متولد 1 نوامبر 1973 ، مانگالور ، ایالت کارناتاکا ، هند) ، بازیگر هندی که زیبایی کلاسیک او را به یکی از ستاره های برتر بالیوود تبدیل کرد.
آیشواریا باچان رای ، آیشواریا رای ، (متولد 1 نوامبر 1973 ، مانگالور ، ایالت کارناتاکا ، هند) ، بازیگر هندی که زیبایی کلاسیک او را به یکی از ستاره های برتر بالیوود تبدیل کرد.
راي در يك خانه سنتي هند جنوبي بزرگ شده بود و در سال 1994 در رشته معماري به دنبال تحصيل در رشته معماري بود. او با PepsiCo ، Inc. و مجله Vogue به مشاغل پردرآمد رسید و در سال 2003 به عنوان سخنگوی L'Oréal Paris قرارداد امضا کرد. حرفه بازیگری او با بازی تحسین برانگیز در Iruvar (1997؛ The Duo) و… Aur Pyaar ho Gaya (1997؛ براساس فیلم آمریکایی 1994 فقط تو) آغاز شد. هر دو فیلم از ساختار ساده معمولی فیلم های بالیوود در آن زمان شکسته و به سوق دادن رای به صف اول "بالیوود جدید" کمک کردند. برای دهه ها صنعت فیلم هند تعداد زیادی فیلم داستانی کاملاً قابل پیش بینی و کلیشه ای تولید کرده بود که تقریباً به طور انحصاری مورد علاقه آسیایی های جنوبی بود. با این حال ، تغییرات در بالیوود در رابطه با تأمین مالی و تولید باعث شده بود که این صنعت برای بهبود کیفیت هنری محصول خود و گسترش مخاطبان خود به خارج از آسیای جنوبی حرکت کند.

رای با بازی درخشان خود در نقش معشوق محبوب Paro در Devdas (2002) ، یکی از تحسین شده ترین و محبوب ترین فیلم هایی که از بالیوود بیرون آمد و اولین بار در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد ، خود را به عنوان "ملکه بالیوود" جدید معرفی کرد. . وی با بازی تحسین شده منتقدان در Chokher Bali (2003 ؛ Choker Bali: A Passion Play) ، درامی پرتنش که براساس رمان رابیندرانات تاگور ساخته شده بود ، دنبال کرد. در همان سال او اولین بازیگر زن هندی شد که به عنوان عضو هیئت منصفه در کن مشغول به کار شد. در سال 2004 Rai در Bride and Prejudice ، اقتباسی پر از رقص و موسیقی از Jane Austen’s Pride and Prejudice بازی کرد که توسط Gurinder Chadha ، کارگردان فیلم Bend It Like Beckham در سال 2002 کارگردانی شد. راعی به عنوان لالیتا باکشی ، معادل هندی الیزابت بنت با اراده ، قدرت ستاره ای و زیبایی تابناک خود را در اولین فیلم مهم انگلیسی زبان خود به ارمغان آورد.
Rai قبل از انتشار فیلم انگلیسی provoking: A True Story (2006) ، داستان فیلم یک زن پنجابی که به جرم قتل همسر بدرفتار زندانی شده بود ، برای فیلم پرفروش Dhoom: 2 (2006) به بالیوود بازگشت. در آوریل 2007 در یک اتحادیه که به دو نام قدرتمند در صنعت سرگرمی هند پیوست ، با آبیشک باچان ، کاستار مکرر خود و پسر افسانه بالیوود آمیتاب باچان ازدواج کرد. رای به کار خود در داستان آرتوریان آخرین لژیون (2007) بازگشت. ناامیدی از گیشه بود اما به زودی تحت الشعاع موفقیت مهم و محبوب جودا اکبر (2008) قرار گرفت ، یک عاشقانه تاریخی سرسبز که داستان اکبر ، بزرگترین امپراطور مغول را روایت می کند....

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 169 تاريخ : 13 مهر 1399 ساعت: 15:0

سلمان خان بازیگر افسانه ای سینمای هند ، خواننده گاه به گاه ، تهیه کننده فیلم و شخصیت مشهور تلویزیونی است. او در 27 دسامبر سال 1965 در ایندوره هند متولد شد. او پسر یک نویسنده افسانه سلیم خان است که در سالهای گذشته تعداد زیادی از بازدیدهای فوق العاده مانند Deewaar ، Sholay و Don را محدود کرد. در سال 1988 ، سلمان خان با حضور در یک نقش مکمل با فیلم Biwi Ho To Aisi حامل بازیگری خود را آغاز کرد. در همان سال ، وی نقش برجسته ای در فیلم فوق العاده موفق عاشقانه عاشقانه گیشه هند Maine Pyar Kiy داشت و از آنجا به شخصیت عزیز سینمای هند تبدیل شد.

او که موفق به کسب مگا بازدیدهای دیگر گیشه شد ، عملکرد خیره کننده خود را در فیلم های Andaz Apna Apna ، Saajan ، Karan Arjun ، Hum Aapke Hain Koun ، Kuch Kuch Hota Hai و Khamoshi: The Musical نشان داد. آرایش های او می تواند متناسب با شخصیتش آسیب پذیر ، حساس ، پرخاشگر ، جذاب و خنده دار باشد.

در سال 1998 ، سلمان خان توسط پلیس از محل تیراندازی فیلم Hum Saath-Saath Hain ، به جرم شکار یک حیوان وحشی محافظت شده دستگیر شد و حدود یک هفته را در پشت میله های زندان گذراند. در سال 2002 ، سلمان هنگامی که لندکروزر خود را در نزدیکی نانوایی American Express Bandra سقوط کرد ، منجر به کشته شدن یک نفر و آسیب رساندن به دیگران شد.

در سال 2003 ، او بازی پرشور خود را به عنوان بازی در نقش یک عاشق متعصب در "به نام شما" ارائه داد که رمزگشایی های مثبت و نمایش خوب در گیشه هند بود. کار او در سراسر جهان در فیلم Phir Milenge مورد توجه قرار گرفت که در آن او شخصیت یک بیمار ایدز را بازی می کرد. WHO (سازمان بهداشت جهانی) بخاطر به تصویر کشیدن مشکلات بیماران ایدز در جهان کنونی بسیار مورد تحسین قرار گرفت.

در سال 2007 ، سلمان خان تحریک انسان بودن - بنیاد سلمان خان. این سازمان غیرانتفاعی در مکانهایی مانند بهداشت و درمان و آموزش به افراد مستضعف کمک می کند. در چند وقت اخیر ، او در رکورد شکنی چند برابر مگات دابنگ ، بادیگارد و آماده گیشه ظاهر شد.

حقایقی که هرگز درباره سلمان خان نمی دانستید!
سلمان خان پسر بزرگ فیلمنامه نویس مشهور سلیم خان و سوشیل چاراک است. مادرش ، پس از آن نام ، سلما خان را انتخاب کرد.
سلمان خان با برادرانش سهیل خان و ارباز خان در بندرا ، بمبئی بزرگ شد.
سلمان از کودکی شناگر بزرگی است.
در فیلم 1988 ، Biwi Ho To Aisi ، صدای سلمان خان توسط هنرمند دیگری دوبله شد.
اولین موفقیت برجسته وی در بالیوود با فیلم Maine Pyaar Kiya بود که یکی از فیلم های پردرآمد در آن زمان بود. بعلاوه ، این اولین فیلم او با بازیگر زن ریما لاگو بود که بعداً جفت آنها را به عنوان پسر و مادر بسیار مشهور کرد.
سلمان خان نقش منفی برجسته ای را که عباس موستان در فیلم Baazigar به او پیشنهاد کرده بود رد کرد ، که پس از آن به شاهرخ خان رفت ، این فیلم به یک فیلم پرفروش مگایت تبدیل شد.
سلمان شدیداً به نگین های خوش شانس اعتقاد دارد و همیشه دستبند سنگ قیمتی فیروزه ای خود را خاموش و روی صفحه می بندد. پدر سلمان نیز به همین اعتقاد دارد.
او با پاک کننده ها و صابون ها وسواس دارد و حمامش با مجموعه ای از صابون ها انباشته شده است ، اگرچه او به طور خاص عصاره های گیاهی و پاک کننده های طبیعی میوه را دوست دارد.
سلمان خان به همراه بازیگران و عوامل فیلم خود در مالت مشغول فیلمبرداری برای فیلم آینده خود "بهارات" است. تصاویر این بازیگر از مجموعه ها باعث افزایش سطح انتظار در بین طرفدارانش شده است.
سلمان خان یکی از پربازدیدترین بازیگران بالیوود است. او طرفداران بی نظیری دارد و همیشه طرفدارانش با فیلم هایش به عنوان یک جشن رفتار می کنند.
فیلم اخیر سلمان خان "مسابقه 3" که در هفته اول مجموعه بزرگی را مشاهده کرد ، به نظر می رسد که برای یک لیست دیگر از بازدیدهای خود آماده است.
شناخته شده است که سلمان خان مربی بسیاری از استعدادهای جوان است و از آنها پشتیبانی می کند تا جایی که جایگاه محکمی در صنعت پیدا کنند.
سلمان خان امروز پادشاه شکست ناپذیر گیشه سینما است و فیلم های پرفروش مانند "Bajrangi Bhaijaan" و "Sultan" را پشت سر می گذارد. نه تنها این ، بلکه این بازیگر همچنین به چندین تازه کار کمک کرده است تا کار خود را در بالیوود برقرار کنند.
این که سلمان خان در مورد روشی که می خواهد اوضاع داشته باشد بسیار انتخابی است ، کاملاً مشهود است.

آموزش و پرورش سلمان خان
صلاحیت: دبیرستان

مدرسه: مدرسه Scindia ، گوالیور (م. پی.) و دبیرستان سنت استانیسلاوس ، بندرا (بمبئی)

دانشکده: تحصیلات خود را بعد از کلاس 12 ترک کرد. او در مطالعات خوب نبود
شغل سلمان خان
حرفه: بازیگر ، تهیه کننده ، مجری تلویزیون

Known For: بهترین بازی او در مجموعه فیلم هایش ، یعنی سری Dabangg

اولین سریال تلویزیونی / فیلم: Biwi Ho To Aisi (نقش مکمل)

حقوق: هر فیلم: 60 کرور (INR)

ارزش خالص: 300 میلیون دلار
خانواده و اقوام
پدر: سلیم خان (فیلمنامه نویس سابق)

مادر: سوشیلا چاراک (از بدو تولد) ، هلن (نامادری)

برادر (ها): سهیل خان ، ارباز خان (هر دو جوان تر)

خواهر (ها): آلویرا خان ، آرپیتا خان (هر دو جوان تر)

وضعیت تاهل مجرد

همسر / دوست دختر: شناخته شده نیست

پسر (ها): شناخته شده نیست

دختر (ها): شناخته شده نیست

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 140 تاريخ : 12 مهر 1399 ساعت: 15:0

عامر خان ، (متولد 14 مارس 1965 ، بمبئی [اکنون بمبئی] ، هند) ، بازیگر سینمای هند که به خاطر بازی های مداوم و انتخاب هوشمندانه فیلمنامه ها شهرت داشت. اصرار او بر یک فیلمنامه کامل قبل از فیلمبرداری و کار کردن فقط در یک بار در یک زمان ، خبر از حرفه ای شدن جدید در بالیوود می دهد.
خان در خانواده ای از فیلمسازان متولد شد: پدرش ، طاهر حسین ، تهیه کننده بود. عموی نصیر حسین در دهه 1970 یک تهیه کننده و کارگردان برجسته بود. و پسر عموی منصور خان نیز مدیر بود. در سال 1973 عمیر فعالیت خود را در سینما با بازی در درام موفق Yaadon ki baaraat (صفوف خاطرات) آغاز کرد. با این حال ، پس از حضور در مادوش (1974 ؛ "مست") ، او تا زمان هولی (1985) دیگر به صفحه نمایش بزرگ بازگشت.

خان به عنوان بازیگر نقش اول در Qayamat se qayamat tak (1988 ؛ "از Doom to Doom") ، به کارگردانی منصور خان ، شروع به کار کرد. این فیلم ، یک داستان عاشقانه غم انگیز است که توسط موسیقی به یاد ماندنی پشتیبانی می شود ، یک موفقیت بود و تصویر خان را به عنوان پسر همسایه تثبیت کرد. پس از یک سری فیلم های متوسط ​​، او مجدداً موفق به موفقیت در گیشه با Dil (1990؛ "قلب") و Dil hai ke manta nahin (1991؛ "قلب نمی فهمد") شد. در سال 1992 خان با موسیقی جوان نوجوان Jo jeeta wohi sikandar ("او که برنده شد پادشاه") شهرت خود را به عنوان محبوب مخاطب تثبیت کرد.
خان در اواسط دهه 1990 پس از حضور در تعدادی از نقش های عاشقانه جوان ، با بازی در شخصیت های مختلف در ژانرهای مختلف ، همه کاره بودن خود را نشان داد. استعداد کمدی وی در فیلم هایی مانند Andaz apna apna (1994 ؛ "هر کس سبک خاص خود را دارد") مورد ستایش قرار گرفت. Rangeela (1995 ؛ رویاهای بالیوود) ، که در آن او به عنوان یک یتیم باهوش خیابانی انتخاب شد که با ظهور ناگهانی عزیز کودکی خود به عنوان بازیگر کنار آمد و ایشق (1997 ؛ "عشق"). او همچنین در تعدادی از درام های تحسین شده ظاهر شد ، از جمله راجا هندوستانی (1996) ، که برای آن جایزه Filmfare را برای بهترین بازیگر دریافت کرد و Deepa Mehta’s Earth (1998) ، که در آن او یک مرد معمولی را نشان می داد که تحت شرایط بیرحم ساخته شده است. خان برای بازی در Lagaan (2001 ؛ همچنین با عنوان Lagaan: Once Upon a Time in India) منتشر شد ، جایزه دیگری Filmfare را به دست آورد. درام تاریخی تحسین شده بین المللی همچنین نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
فیلم های بعدی خان شامل Mangal Pandey: The Rising (2005) بود که وی در آن به عنوان Mangal Pandey ، انقلابی پیشگام در شورش هند (58 - 1857) بازی کرد. کمدی های 3 Idiots (2009) و PK (2014) که هر دو از پردرآمدترین فیلم های تاریخ بالیوود بودند. و موزیکال Superstar Secret (2017). در سال 2007 خان اولین کارگردانی خود را با Taare zameen par (مانند ستاره های روی زمین) انجام داد. او همچنین در آن درام تحسین شده منتقدان بازی کرد.
خان در سال 2010 به پادما بوشن اهدا شد ، یکی از بالاترین جوایز غیرنظامی دولت هند.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 143 تاريخ : 11 مهر 1399 ساعت: 15:0

آمیتاب باچان بازیگر بالیوود به خاطر بازی در فیلم های اکشن مانند "زنجیر" و به دلیل میزبانی نسخه هندی "چه کسی می خواهد میلیونر شود؟"
آمیتاب باچان کیست؟
آمیتاب باچان بازیگر بالیوود است که در سال 1969 برای اولین بار در ساعت هندوستانی بازی کرد. نقش او در سال 1972 در زنجیر او را به یک ستاره فیلم اکشن تبدیل کرد. در دهه 1980 ، باچان کرسی پارلمان هند را بر عهده داشت. در دهه 1990 ، او شرکت تولیدی خود را تأسیس کرد. او در سال 1997 و با Mrityudaata به بازیگری بازگشت. در سال 2000 میزبانی نسخه هندی "چه کسی می خواهد میلیونر شود" را آغاز کرد.

اوایل زندگی
آمیتاب هریوانش باچان ، معروف به آمیتاب باچان ، در 11 اکتبر 1942 در الله آباد هند متولد شد. هند در آن زمان هنوز مستعمره انگلیس بود و تا پنج سال بعد به استقلال نمی رسید. پدر باچان شاعر مشهور هندی دکتر هریوانش رای بود. مادر او ، تجی باچان ، یک جامعه مذهب سیک بود. او یک برادر کوچکتر به نام اجیتاب دارد.

باچان قبل از ثبت نام در دانشگاه دهلی به مدرسه شبانه روزی کالج شروود رفت و در آنجا مدرک لیسانس هنر خود را گرفت. پس از فارغ التحصیلی ، به یک دلال بار در کلکته تبدیل شد. پس از چند سال در کلکته ، باچان آماده تغییر بود. او تصمیم گرفت به بمبئی نقل مکان کند و در نمایش تجاری بالیوود یک ضربه چاقو بزند. در این زمان ، هند برای تقریباً دو دهه مستقل بود و سینمای هندی در حال رونق بود.
اوایل فیلم شغلی
در سال 1969 ، باچان اولین فیلم خود را در ساعت هندوستانی انجام داد. اگرچه این فیلم در باکس آفیس مخفی شد ، باچان هنوز هم توانست توجه کارگردانان را به خود جلب کند. به زودی ، پیشنهادات شروع به کار کردند.

در اوایل دهه 1970 ، باچان محبوبیت مخاطبان را به عنوان "جوان عصبانی" در یک سری فیلم های موفق هندی به دست آورد. بازی در نقش او در زنجیر به ویژه در راه اندازی او به عنوان یک قهرمان فیلم اکشن بسیار مثر بود. بازی های باچان در فیلم هایی مانند لاواریس ، کولی ، نسیب ، سیلسیلا ، شعارابی و جادوگر همچنان طرفداران قهرمان اکشن بلند و خوش تیپ را شیفته خود کرد و همچنین چندین جایزه Fanfare را به او تحمیل کرد. از دهه 1970 تا اوایل دهه 1980 ، باچان موزون در بیش از 100 فیلم ظاهر شد. او فرصت ها را برای کار با تحسین برانگیزترین کارگردانان هند مانند پراکش مهرا غنیمت شمرد و با فیلم هایی مانند تریشول ، شولای و چشمه بودور بر صفحه نقره ای تسلط یافت. علاوه بر بازیگری ، نقش های باچان اغلب او را ملزم به خوانندگی می کرد.
سیاست و تجارت
در سال 1982 ، باچان هنگام فیلمبرداری تصادف جدی کرد. هواداران برای بهبودی او دعا کردند. باچان از این حادثه جان سالم به در برد ، اما این مسئله او را وادار به تغییر مسیر شغلی کرد. در سال 1984 ، ستاره ستاره بالیوود خود را به کرسی در پارلمان هند معامله کرد. آرزوهای سیاسی وی کوتاه مدت بود. در سال 1987 ، او به دلیل جنجال غیر منتظره صندلی خود را ترک کرد.
در دهه 1990 ، چشم انداز اطراف باچان کمرنگ شد. اما تصمیم وی برای تاسیس شرکت تولید سرگرمی خود ، Amitabh Bachchan Corporation Limited و مدیرعاملی خود ، وی را دوباره در تیتر خبرها قرار داد.

بازگشت به بازیگری
باچان تماس واقعی خود را دنبال کرد و در سال 1997 با فیلم Mrityudaata ، تولید ABCL ، به صفحه نقره بازگشت. در سال 2000 ، وی میزبانی نسخه هندی نمایش بازی تلویزیونی چه کسی می خواهد یک میلیونر شود را نیز آغاز کرد. با وجود چند ناکامی در گیشه در دهه 1990 ، در دهه 2000 ، باچان به عنوان بازیگر سینما به ستاره بازیگری صعود کرد و نامزد دریافت جایزه Filmfare و Inteational Film Award برای کار در فیلم هایی مانند باغبان (2003) ، خاکی (2004) شد. ) و Paa (2009).

زندگی شخصی
باچان در سال 1973 با بازیگر سینما ، جایا بهادوری ازدواج کرد. این زوج دارای دو فرزند ، یک دختر و یک پسر هستند. دختر آنها شوتا باچان ناندا با صنعتگر نیخیل ناندا ازدواج کرده است که پدربزرگش راج کاپور کارگردان فیلم بود. پسر باچان و بهادوری ، ابیشک باچان نیز بازیگر است و با بازیگر زن آیشواریا رای ازدواج کرده است.

باچان علاوه بر پدر و بازیگر بودن ، وقت خود را صرف اهداف خیرخواهانه می کند. در سال 2003 به عنوان سفیر حسن نیت در صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) منصوب شد.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 150 تاريخ : 10 مهر 1399 ساعت: 15:0

شاهرخ خان بازیگر مشهور سینمای هند ، تهیه کننده فیلم و مجری تلویزیون است. به دلیل شناخت بی حد و حصر خود ، وی به طور مکرر "پادشاه خان" یا "پادشاه بالیوود" نامیده می شود. شاهرخ خان در بیش از 80 فیلم هندی بازی کرده است. او به طور معمول به عنوان یکی از مرفه ترین سوپراستارهای جهان شناخته می شود.

شاه خان در 2 نوامبر 1965 در دهلی هند متولد شد. نام پدر وی تاج محمد خان است که به عنوان یک مبارز آزادی خواه هند از پیشاور و مادرش لاتیف فاطیما استقبال می کرد. شاهرخ خان دوره شیرخوارگی خود را در منطقه راجندرا ناگار در دهلی نو گذراند. او تحصیلات خود را در مدرسه سنت کلمبا به پایان رساند و به طور فعال در فعالیت های ورزشی ، دانشگاهی و نمایشی خود شرکت کرد.

شاهرخ خان پس از اتمام مدرسه ، از سال 1985 تا 1988 در کالج هانسراج دهلی تحصیل کرد و در رشته اقتصاد فارغ التحصیل شد. صرف نظر از اینكه خان مدرک ارتباط جمعی خود را در دانشگاه جامیا میلیا اسلامیا دنبال كرد ، تصمیم گرفت در صنعت فیلم بالیوود ظاهر شود. در سال 1991 ، شاهرخ خان به دنبال مرگ پدر و مادرش در بمبئی ساکن شد. این نشانگر ورود وی به صفحه نقره ای است.

در اواخر دهه 1980 ، شاهرخ خان کار خود را به عنوان بازیگر در تعدادی سریال تلویزیونی آغاز کرد. او برای اولین بار در فیلم دیوانا به عنوان یک قهرمان به نظر می رسید ، که در سال 1992 اکران شد. او همچنین برای این فیلم جایزه Filmfare بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. از این پس ، دیگر به دنبال این بازیگر درخشان نبود. شاهرخ در فیلم های زیادی بازی کرده است که در میان تمام گروه های سنی مشهور شده است.

چند مورد از محبوب ترین فیلم هایی که وی در آنها بازی کرده است به شرح زیر است: دار ، کوچ کوچ هوتای های ، دیلواله دولهانیا لای جینگه ، چک دی! هند ، اوم شانتی اوم ، کال هو نائا هو ، کابی خوشی کابحی غم ، چک دی ایندیا و ویر زارا. شاهرخ خان به دلیل تأثیرش در فیلم های هندی 14 جایزه Filmfare دریافت کرده است و 8 جایزه تحت عنوان بهترین بازیگر مرد دریافت شده است که این یک کار بی نظیر است.
حقایقی که هرگز درباره شاهرخ خان نمی دانستید!
شاهرخ خان در خانواده ای متوسط ​​به دنیا آمد زیرا پدرش با تجارت حمل و نقل ارتباط داشت و مادر قاضی بود.
در طی یک مصاحبه تلویزیونی ، شاهرخ فاش کرد که مادرش یک هندی جنوبی است و کاملا متعلق به آندرا پرادش است ، هرچند بعداً به سمت کارناتاکا حرکت کرد.
شاهرخ خان برای Raan Roast و Tandoori Chicken یک غذای واقعی و دیوانه است ، یک بار به او گفت که می تواند بیش از 365 روز مرغ Tandoori را بخورد.
او همچنین در سریال های تلویزیونی به نام های واگل کی دونیا ، امید یا حتی در یک فیلم تلویزیونی انگلیسی با عنوان In Annie Gives It That Ones نقش های کوچکی را ایفا کرد.
پس از مرگ مادرش در سال 1991 ، او به همراه خواهرش در بمبئی اقامت گزید.
پس از آن كینگ خان در فیلم های پشت سر هم به نام های راجو بان گایا جنتلمن ، چاماتكار ، پادشاه عمو ، مایا ممساب ، دار ، باازیگر و همچنین یك ظاهر كیفو در پهلا ناشا بازیابی شد.
حتی اگر او در زندگی واقعی خود ، گفتگوی خود ، لکنت زبان نداشته باشد ، من عاشق تو هستم KKK Kiran از فیلم Darr به محبوبیت محبوب همیشه تبدیل شده است.
آموزش و پرورش شاهرخ خان
صلاحیت: لیسانس اقتصاد مدرک کارشناسی ارشد در ارتباطات جمعی (ساخت فیلم)

مدرسه: مدرسه سنت کلمبا ، دهلی

دانشکده: کالج هانسراج ، دانشگاه دهلی ، دهلی دانشگاه جامع ملی اسلامی ، دهلی نو.
شغل شاهرخ خان
حرفه: بازیگر ، تهیه کننده

Known For: معروف به آقای شاه خان

اولین سریال / فیلم تلویزیونی:

اولین تلویزیون: فاوجی (1989)
اولین فیلم: دیوانا (1992)
حقوق: 40 کرور / فیلم (INR)

ارزش خالص: 800 میلیون دلار
خانواده و اقوام
پدر: مرحوم تاج محمد خان (تاجر)

مادر: Lateef Fatime (رئیس دادگستری ، مددکار اجتماعی)

برادر (ها): شهناز لالاروخ (بزرگتر)

خواهر (ها): افتتیکار احمد (مهندس ارشد بندر در دهه 1960)

وضعیت تاهل: متاهل

همسر / دوست دختر: گائوری خان (تهیه کننده)

پسر (ها): آریان خان ، آبرام خان

دختر (ها): سوهانا خان

دوست دختر سابق:

گائوری چیبر
موارد دلخواه شاهرخ خان
سرگرمی ها: بازی های رایانه ای ، جمع آوری اسباب ، بازی کریکت

بازیگر مورد علاقه: دلیپ کومار ، آمیتاب باچان

بازیگر محبوب زن: ممتاز ، سیرا بانو

غذای مورد علاقه: مرغ تنوری

مقصد مورد علاقه: لندن و دبی

رنگ مورد علاقه: مشکی

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 174 تاريخ : 9 مهر 1399 ساعت: 15:0